از علی اموز اخلاص عمل

ساخت وبلاگ

سلام الله و سلام ملائکته المقربین والانبیاء والمرسلین بر شما ای گل نرگس...

آقای من مدت زیادی است که دل به دنیا داده بودم و دادم در حدی که تلنگرهای بعضی افراد هم برایم هیچ تاثیری نداشته...
این وبلاگ که متعلق به خود شما است و من هم برای خالی کردن عقده دل و درددل با شما ای محرم دل های تنگ به اینجا امده و مینویسم تا کمی...

آقا به قول سید مهدی آقا!ما حتی به اندازه یکی از دوستانمان منتظر شما نیستیم
و درست میگفت اون بنده خدا که: شما منتظرید که ما برگردیم نه ما منتظر شما آقا جان!

آقا از درد دلم چی بگم براتون!؟
واقعا دید بیشتر انسان ها انقدر کوچک و کم است که وقتی یک نفر رو میبینند که میخنده و مثلا شاد است پیش خود فکر میکنند که جوکر و دلقک است یا کلا هیچ غمی ندارد!

آقا خود شما فرمودیدگ: ما از احوال شما از خودتان آگاه تریم...
من شرمنده روی گل شما هستم که هر موقع به مشکل میخورم در خونه شما رو میزنم
و خودتون میدونید مصداق این ایه هستم:خلق الانسان ضعیفا...
اره! ضعیف که چه ضعیفی هستم من!
من واقعا برای خودم متاسفم که جوونیم رو به جز بعضی مواقع که اونهم لطف شما است (و در خونه مادرتون کار میکنم ) چگونه دارم طی میکنم!!!

آقا به جان ناقابل خودم قسم میخورم
محتاج دعای خیرتان بیش از پیش هستم
 


حتی بهترین دوستانم به اندازه شما حرف دلم رو متوجه نمیشوند...



همه هست آرزويم که ببينم از تورويي
چه زيان تو را که من هم برسم به آرزويي

به کسي جمال خود را ننموده‏اي و بينم
همه جا به هر زباني بود از تو گفتگويي

غم و رنج و درد و محنت، همه مستعد قتلم
تو ببر سر از تن من، ببر از ميانه گويي

به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که جويم
شده‏ام ز ناله نالي، شده‏ام ز مويه مويي

همه ‏خوشدل‏ اين ‏که ‏مطرب، بزند به تار چنگي
من از اين خوشم که چنگي بزنم به تار مويي

چه شود که راه يابد، سوي آب تشنه کامي
چه شود که کام جويد، ز لب تو کام جويي

شود اين که از ترّحم، دمي از سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر، ز تو تر کنم گلويي

بشکست اگر دل من به فداي چشم مستت
سرخمّ مي سلامت، شکند اگر سبويي
همه موسم تفرّج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشين کنار جويي

دلم گرفته دوبارهبرایتان آقا

دوباره آمده بردر گدایتان آقا

میان زندگی عالمیتو تنهایی

و خالی استغریبانه جایتان آقا

پر است گوش من ازحرفهای این دنیا

و کر شده استبرای صدایتان آقا

بیا و سوخته بالمرا شفایی ده

توان بده بپرم درهوایتان آقا

 به غیر شعر ندارمبضاعتی دیگر

تمام قافیه هایمفدایتان آقا



سلام آقای مهربانی...
میخوام بی مقدمه بگم خیلی برام دعا کنین.به قول بچه ها خیلی خیلی...
میدونم که میدونیدچرا میگم.آخه شما عین الله فی ارضه اید ونمیخوادمن بگم شما برام دعا میکنید
ولی این بار میخوام یه دعای ویژه کنید
میخوام دعا کنید توی این تنهاییم شما رو فراموش نکنم!
فراموش نکنم که خدا و شما همیشه و همه جا و در همه حال من رو می بینید.
دعام کنید آقا!
دعا کنید مشغله های روز مره ام باعث فراموشی شما نشه!
دعا کنید دلم بشه خونه ی شما
خونه ای امن و راحت که هیچ هوای نفسی و وسوسهای از شیطان نتونه بهش وارد بشه
اگر دست خودم باشه حتی اگر شیطون نیاد من میرم دنبالش میگم بیا!
ولی ازتون میخوام کمک کنید که دیگه حتی ذره ای فکر گناه نیفتم و دلم رو خونه شما کنم
آقا تو جامعه ما که خودتون میدونید حفظ ایمان داره کم کم رو به محال بودن میره!
کمکم کنید!من اگر خودم باشم هلاک میشم
نمیگم شیعتون هستم چون نیستم
نمیگم یار و یاورتونم چون اعمالم چنین چیزی رو تایید نمیکنه
ولی میگم محب تون ام و دوستتون دارم
اقا جون کمکم کنین راهی که خلاف رضای خدا و شما است نرم
و لحظه ای از یاد خدا غافل نباشم
آقا.............. دعایم کنید




font>

از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 246 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19





از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 238 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19



از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 238 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19

زندگينامه و جایگاه حضرت معصومه (س)

حضرت معصومه عليها السلام در اول سال 173 هجري قمري در مدينه چشم به جهان گشود.

پدرش امام هفتم شيعيان حضرت موسي بن جعفر عليه السلام و مادرش حضرت نجمه بود كه به علت پاكي و طهارت نفس به او طاهره مي گفتند.حضرت معصومه در 28 سالگي و در روز دوازدهم ربيع الثاني سال 201 هجري قمري در قم به شهادت رسيد كه امروز بارگاه ملكوتي و مرقد مطهرش همچون خورشيدي در قلب شهرستان قم مي درخشد و همواره فيض بخش و نورافشان دلها و جانهاي تشنه معارف حقاني است.


 آن حضرت در واقع بتول دوم و جلوه اي از وجود حضرت زهرا سلام الله عليها بود.در طهارت نفس امتيازي خاص و بسيار والاداشت كه امام هشتم برادر تني آن حضرت او را (كه نامش فاطمه بود) معصومه خواند.فرمود: «من زار المعصومة بقم كمن زارني» : (كسي كه حضرت معصومه عليها سلام را در قم زيارت كند مانند آن است كه مرا زيارت كرده است).


مقام علم و عرفان او در مرحله اي است كه در فرازي از زيارتنامه غير معروف او چنين مي خوانيم: «السلام عليك يا فاطمه بنت موسي بن جعفر و حجته و امينه» ‍:  (سلام بر تو اي فاطمه دختر موسي بن جعفر و حجت و امين از جانب موسي بن جعفر).و باز مي خوانيم: «السلام عليك ايتها الطاهرة الحميدة البرة الرشيدة التقية الرضية المرضية»: (سلام بر تو اي بانو پسنديده نيك سرشت، اي بانوي رشد يافته، پاك طينت، پاك روش، شايسته و پسنديده).بدين لحاظ و مقامات عالي معنوي آن بانوست كه حضرت رضا عليه السلام در فرازي از زيارتنامه معروفش به ما آموخته كه در كنار مرقدش خطاب به او بگوييم: «يا فاطمه اشفعي لي في الجنة فان لك عندالله شانا من الشان».

(اي فاطمه! در بهشت از من شفاعت كن چرا كه تو در پيشگاه خداوند داراي مقامي بس ارجمند و والا هستي).امام صادق عليه السلام سالها قبل از ولادت حضرت معصومه عليها سلام  در توصيف قم سخن گفته و آن مكان را حرم خاندان رسالت خوانده بود. آنگاه فرمود: به زودي بانويي از فرزندانم به سوي آن كوچ كند كه نامش فاطمه دختر موسي بن جعفر است و با شفاعت او همه شيعيانم وارد بهشت مي شوند.


خاندان عصمت پيامبر در انتظار آن بودند كه اين دختر ممتاز چشم به اين جهان بگشايد تا قلب و روي آنان را به ديدار خود روشن و منور گرداند. آغاز ماه ذيقعده براي حضرت رضا عليه السلام و دودمان نبوت و آل علي عليه السلام پيام آور شادي مخصوص و پايان بخش انتظاري عميق و شور آفرين بود زيرا حضرت نجمه فرزندي جز حضرت رضا عليه السلام نداشت و مدتها پس از حضرت رضا نيز داراي فرزندي نشده بود.

از آنجا كه سال ولادت حضرت رضا عليه السلام يعني سال 148 هجري قمري و سال ولادت حضرت معصومه عليها سلام سال 173 و بين اين دو ولادت بيست و پنج سال فاصله بود و از طرفي امام صادق عليه السلام ولادت چنان دختري را مژده داده بود، از اين رو خاندان پيامبر بيصبرانه در انتظار طلوع خورشيد وجود حضرت معصومه عليها سلام بودند.

هنگامي كه وي چشم به جهان گشود براستي كه آنروز براي اهل بيت عصمت بخصوص امام هشتم و حضرت نجمه سلام الله عليه روز شادي و سرور وصف ناپذير و از ايام الله بود زيرا اختري از آسمان ولايت و امامت طلوع كرده بود كه قلبها را جلا و شفا مي داد و چشمها را روشن مي كرد و به كانون مقدس اهل بيت عليهم السلام گرمي و صفا مي بخشيد

اين سوال كه پيامبر اسلام با آنكه چند فرزند دختر داشت چرا حضرت زهرا را بيشتر دوست مي داشت و به او بيشتر اعتبار مي داد. سوالي است كه درباره حضرت معصومه عليها سلام نيز صادق است كه چرا حضرت موسي بن جعفر عليه السلام با داشتن دختران بسيار به حضرت معصومه عليها سلام توجه مي كرد و در ميان آنها اين دختر به آن همه مقامات نايل شد. پاسخش اين است که در آيات قرآن و گفتار پيامبر و امامان به طور مكرر معيار, داشتن علم، تقوا و جهاد و ساير ارزشهاي والاي انساني است


براستي كه حضرت معصومه عليها سلام همچون جده اش حضرت زهرا سلام الله عليه در معيارهاي ارزشي اسلام يكه تاز عرصه ها و در علم و كمالات و قداست گوي سبقت را از ديگران ربوده بود. وي تافته اي ملكوتي و جدا بافته و ساختار وجودي او از ديگران ممتاز بود.همان گونه كه پيامبر (ص) در شان حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود:‌ «فداها ابوها» : (پدرش به فدايش باد)، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام نيز در شان حضرت معصومه عليها سلام فرمود: «فداها ابوها»حضرت معصومه عليها سلام همنام حضرت فاطمه زهراست دراين نام رازها نهفته است. يكي از رازها اين بود كه در علم و عمل از رقباي خود پيشي گرفته و ديگر اين كه از ورود شيعيان به آتش دوزخ جلوگيري مي نمايد.

 همچنين از نظر كمالات علمي و عملي بي نظير است ديگر اين كه گرچه مرقد مطهرش آشكار است و همانند مرقد مطهر حضرت زهرا سلام الله عليها مخفي نيست ولي مطابق مكاشفه اي كه براي بعضي از اولياي خدا روى داده امام باقر يا  امام  صادق عليهم السلام فرمودند: «كسي كه مرقد حضرت معصومه عليها سلام را زيارت كند به همان مقصودي نايل خواهد شد كه از زيارت قبر حضرت زهرا سلام الله عليها نايل مي شود. از ديگر مشابهت هاي حضرت معصومه عليها سلام به حضرت زهرا فداكاري ايشان در راه اثبات ولايت بود زيرا حضرت معصومه عليها سلام نيز آن چنان تلاش كرد که جان خود را فدا نمود و به شهادت رسيد.

يعني حضرت معصومه عليها سلام نيز با كارواني از حجاز به سوي خراسان براي ديدار چهره عظيم ولايتمداران عصر يعني برادرش حضرت رضا عليه السلام حركت كرده تا يار و ياور او باشد ولي در مسير هنگامي كه به سرزمين ساوه رسيد دشمنان خاندان نبوت در يك جنگ نابرابر بستگان و برادرش را به شهادت رساندند و با ريختن زهر در غذايش او را مسموم ساختند كه بيمار شد و به قم آمد و پس از شانزده روز سكونت در قم به شهادت رسيد


همان گونه كه حضرت زهرا سلام الله عليها با استدلالهاي متين و استوار، حقانيت ولايت حضرت علي عليه السلام را تبيين مي كرد، حضرت معصومه عليها سلام نيز چنين بود. رواياتي كه از آن حضرت نقل شده غالباً درباره امامت و ولايت علي عليه السلام است كه با اثبات ولايت او ولايت امـامـان معصوم نيز ثابت مي شود.

براي نمونه حضرت معصومه با چند واسطه از حضرت زهرا نقل مي كنند كه فرمود: پيامبر در شب معراج به بهشت رفت و بر روي پرده اي در قصر بهشت ديد كه چنين نوشته شده: «لااله الا الله محمدا رسوله علي ولي القوم» : (معبودي جز خداي يكتا و بي همتا نيست محمد رسول خدا و علي ولي و رهبر مردم است) و بر روي پرده درگاه قصر ديگري نوشته شده است: «شيعت علي هم الفائزون» (شيعيان علي رستگارند).نيز با چند واسطه از رسول خدا (ص) نقل مي كند كه فرمود:‌«الا من مات علي حب آل محمد مات شهيدا»: آگاه باشيد! كسي كه با حب آل محمد از دنيا برود شهيد از دنيا رفته است).

يكي از روايات او كه با چند واسطه به حضرت زهرا سلام الله عليها مي رسد اين است كه:‌حضرت زهرا سلام الله عليها فرمود: آيا سخن رسول خدا را فراموش كرده ايد كه در روز عيد غدير خم فرمود: هر كس من مولا و رهبر اويم علي هم مولا و رهبر او است و نيز به علي فرمود:‌ نسبت تو به من همانند نسبت هارون برادر موسي به موسي (ع) است.به اين ترتيب مي بينيم حضرت معصومه عليها سلام عالمه محدثه آل طه بود و قدم به جاي پاي حضرت زهرا سلام الله عليها گذاشت و همچون او در عرصه  جهاد و تلاش براي اثبات حق كوشيد تا جايي كه جانش را فداي ولايت نمود و شهد شهادت نوشيد.


شخصيت هاي بزرگ دين ارج و منزلت بسيار والايي براي حضرت معصومه عليها سلام  قائل بودند و هستند و او را با حضرت زهرا سلام الله عليها مقايسه مي كنند:


حضرت امام خميني (قدس سره) در قصيده اي كه شامل 44 بيت است او را با حضرت زهراي اطهر مقايسه كرده در بخشي از آن مي گويد:


دختر چون اين دو در مشيمه قدرت

نــامد و نايـد دگــر هماره مــقدر


آن يك امواج علــم را شده مبــدا

ويـن يك افواج حلم را شده مصدر


آن يــك درعالـــم جلالـت كـعبه

وين يك در ملك كبريايـي مشــعر


لم يلـــدم بستـه لـب و گرنه بگفتم

دخــت خدايـند اين دو نــور مطهر


آن يــك خـاك مدينـه كـرد مزين

صفــحه قم را نمود اين يـك انــور


خاك قم ايـن كرد از شـرافـت جنت

آب مــدينه نـمـوده آن يك كــوثر     


زندگي نامه حضرت معصومه (س)

 

 

نام شريف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترين لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مكرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نيز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از يك مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذيقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهديد مأمون عباسى سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اين كه كسى از بستگان و اهل بيت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

يك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. اين جا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب(س) پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبيت (ع) را با حكومت حيله گر بنى عباس اظهار مى كرد. بدين جهت تا كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد عده اى از مخالفان اهلبيت كه از پشتيبانى مأموران حكومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت رسيدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نيز مسموم كردند.

به هر حال ، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسيد: از اين شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه مى فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى كشيد و عده فراوانى از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربيع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «ميدان مير» ناميده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار ميزبانى حضرت نصيب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود.

محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربيع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پيش از آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان فروبست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بيرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشييع نمودند. همين كه قبر مهيا شد دراين كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پيدا شدند و به سرعت نزديك آمدند و پس از خواندن نماز يكى از آن دو وارد قبر شد و ديگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.

آن دو نفر پس از پايان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگويند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.

بنا به گفته بعضي از علما به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دين با حضور اوليا الهي انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر فراز قبر شريفش قرار داد تا اين كه حضرت زينب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولين گنبد را بر فراز قبر شريف عمه بزرگوارش بنا كرد و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت (ع). و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت وامامت شد.

احاديث در باره حضرت معصومه (س)

خداوند حرمى دارد كه مكه است پيامبر حرمى دارد و آن مدينه است و حضرت على (ع) حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از 8 درب بهشت سه درب آن به قم باز مى شود - زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى رود كه اسمش فاطمه دختر موسى (ع) است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى شوند .

عن سعد عن الرضا(ع) قال:

يا سعد من زارها فله الجنة

ثواب الأعمال و عيون اخبار الرضا(ع): عن سعد بن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا(ع) عن فاطمه بنت موسى بن جعفر (ع) فقال:

من زارها فله الجنة

امام رضا (ع) فرمود- كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است .

كامل الزيارة:عن ابن الرضا عليهماالسلام قال:

من زار قبر عمتى بقم فله الجنة

امام جواد - كسى كه عمه ام را در قم زيارت كند پاداش او بهشت است .

امام صادق (ع):

من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة

(بحار ج ٤٨ صفحه ٣٠٧) (اين تعبير بخشى از روايت مذكور در همين ورق شماره ٧ است )

امام صادق (ع) كسى كه آل حضرت را زيارت كند در حالى كه آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد به بهشت مى رود.

امام صادق (ع):

«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم» بحار ج ٦٠ صفحه ٢١٦

امام صادق (ع) - آگاه باشيد كه حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است

 

جايگاه حضرت معصومه(س)

لقب «معصومه» را امام رضا(ع) به خواهر خود عطا فرمود:

آن حضرت در روايتى فرمود:

«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى.» (١)

«هركس معصومه را در قم زيارت كند،مانند كسى است كه مرا زيارت كرده است.»

اين لقب، كه از سوى امام معصوم به اين بانوى بزرگوار داده شده، گوياى جايگاه والاى ايشان است.

امام رضا(ع) در روايتى ديگر مى فرمايد:

هركس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در رى يا خواهرم را در «قم» زيارت كند كه ثواب زيارت مرا در مى يابد. (٢)

لقب ديگر حضرت معصومه(س) «كريمه اهل بيت» است. اين لقب نيز بر اساس رؤياى صادقانه يكى از بزرگان، از سوى اهل بيت به اين بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى اين رؤياى صادقانه بدين شرح است :

مرحوم آيت اللّه سيّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى (ره) بسيار علاقه مند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و يا امام صادق (ع) مشرّف شد.

امام به ايشان فرمودند:

«عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْل الْبَيت ِ.»

يعنى به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن .

 

ايشان به گمان اينكه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براى دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دليل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شريف حضرت زهرا(س) پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شريف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زيارت حضرت معصومه (س) رهسپار ايران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زيارت كريمه اهل بيت ترك كرد. (١)

آداب زيارت آن حضرت

آشنايى با آداب زيارت، يكى از ضرورى ترين مسائلى است كه يك زائر مسلمان بايد به آن توجه كامل داشته باشد; تا با رعايت آن آداب از زيارت اولياي دين بهره كافى ببرد; از اين رو، در اين جا گزيده اى از آداب زيارت را مي آوريم

١ـ پيش از سفر غسل كند.

٢ـ با روح و جانى پاك و آماده توبه به زيارت برود تا زيارت او مورد قبول درگاه الهى قرار گيرد.

٣ـ با وضو باشد وبا لباس هاى پاكيزه، و خوشبو به حرم مطهر، مشرف شود.

٤ـ با اخلاص تمام و خضوع و خشوع و در حالى كه قدم ها را كوتاه بر مى دارد و زيارتش مشغول ذكر خداست ; به زيارت برود.

٦ـ موقع ورود، با پاى راست وارد و موقع خروج، با پاى چپ خارج شود و اذن دخول را به نيت ثواب بخواند.

٧ـ موقع مشاهده قبر و ضريح منور صلوات بفرستد وذكر بگويد.

٨ـ هنگام خواندن زيارت حضرت معصومه (سلام الله عليها) نزد سر حضرت، رو به قبله بايستد و بعد از گفتن ٣٤ مرتبه «الله اكبر» و ٣٣ مرتبه «سبحان الله» و ٣٣ مرتبه «الحمدلله» همين زيارت معروف كه از حضرت رضا (ع) نقل شده است را بخواند.

٩ـ طرف راست و چپ صورت را بر ضريح مطهر نهاده و با تضرع از خداوند متعال حاجات شرعى خود را طلب كند.

١٠ـ خواندن دو ركعت نماز وهديه نمودن ثواب آن به حضرت (س).

١١ـ مقدم داشتن نماز جماعت بر زيارت، .«در اول وقت»

١٢ـ استفاده هر چه بيشتر از فضاى پرنور اين مكان مقدس با استغفار و طلب آمرزش و دعا براى خود و برادران دينى و قرائت قرآن كريم و خواندن دعاها و زيارت هاى وارد از ائمه (ع) مانند زيارت جامعه و زيارت امين الله و دعاى عاليه المضامين و دعاى مكارم الاخلاق و مناجات خمسه عشر «امام سجاد(ع)» .



از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 246 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19

متاسفانه‌ سخنان و صحبت های حضرت ابوالفضل العباس‌ این‌ راد مرد بزرگ‌ تاریخ‌ در حق‌ مولا و مقتدا و برادرش‌ حسین‌ به‌طور كامل‌ به‌ ثبت‌ نرسیده‌ است‌ مگر سخنانی‌ كه‌ در لحظات‌ حساس‌ و سرنوشت‌ساز از آن‌ حضرت‌ نقل‌ شده‌ است‌. از جمله این سخنان ارزشمند :
 
حسین‌(ع) را تنها نمی‌گذارم‌

یكی‌ از آن‌ مواقع‌ حساس‌ وقتی‌ است‌ كه‌ شمر از هم‌ طائفه‌گی‌ خود با ام‌ البنین‌ سوءاستفاده‌ كرد و خواست‌ با دادن‌ امان‌ نامه‌ عبیدالله به‌ فرزندان‌ ام‌ البنین و‌ حضرت ابوالفضل العباس‌ بر زخم‌ دل‌ عزیز زهرا نمك‌ بپاشد ولی‌ این‌ جا حضرت ابوالفضل العباس‌‌ غیرت‌ و مردانگی‌ خود را به‌ نمایش‌ گذاشت‌ و نه‌ تنها از امان‌ نامه‌ او خوشحال‌ نشد، كه‌ حتی‌ از او خشمگین‌ شد و با سخنان محکم و تند جواب شمر را داد ، فرمود:

«تبت‌ یداك‌ ولعن‌ ماجئتنا به‌ من‌ امانك‌ یا عدو الله أتأمرنا أن‌ نترك‌ أخانا وسیدناالحسین‌ بن‌ فاطمة‌: وندخل‌ فی‌ طاعة‌ اللعناء وأولاد اللعناء؟!؛ دستانت‌ بریده‌ باد ولعنت‌ برا´ن‌ امانی‌ كه‌ برای‌ ما آورده‌ای‌! ای‌ دشمن‌ خدا! به‌ ما پیشنهاد می‌كنی‌ كه‌ برادرو آقای‌ خود حسین‌ فرزند فاطمه را رها كنیم‌ و در تحت‌ فرمان‌ ملعونین‌ وفرزندان ملعونین‌ در آییم.»...

ویكی‌ دیگر از حساس ‌ترین‌ لحظاتی‌ كه‌ حضرت ابوالفضل العباس‌ با سخنان‌ خود بر قوت‌ دل‌ برادرش‌حسین‌ افزود، شب‌ عاشورا بود كه‌ بعد از خطبة‌ ابی‌ عبدالله(ع) به‌ نمایندگی‌ از اهل‌ بیت‌،امام‌ را مخاطب‌ ساخت‌ و عرض‌ كرد:

«هرگز تو را ترك‌ نخواهیم‌ كرد. آیا پس‌ از تو زنده‌ بمانیم‌؟ خداوند هرگز چنین‌ روزی‌ رانیاورد»
 
حسین‌(ع) تشنه‌ است‌ آب‌ نمی‌نوشم‌

یكی‌ دیگر از فرازهای‌ تاریخ‌ كه‌ بیانگر ارادت‌ صمیمانه‌ و وفای‌ حضرت ابوالفضل العباس‌ (ع) نسبت‌ به‌برادرش‌ حسین‌(ع) است‌ آن‌ لحظه‌ای‌ است‌ كه‌ حضرت ابوالفضل العباس‌ تنهائی‌ برادرش‌ را مشاهده‌ كرد نزدآن‌ حضرت‌ آمد و سخن عرض‌ كرد: آیا مرا رخصت‌ می‌دهی‌ تا به‌ میدان‌ بروم‌؟
امام حسین ‌(ع) گریه‌ شدیدی‌ كرد و فرمود: « ای‌ برادر تو صاحب‌ پرچم‌ و علمدار من‌ هستی‌؛

حضرت ابوالفضل العباس‌ گفت‌: ای‌ برادر! سینه‌ام‌ تنگ‌ و از زندگی‌ خسته‌ شده‌ام‌ و می‌خواهم‌ از این ‌منافقان‌ خونخواهی‌ كنم‌؛ امام‌(ع) فرمود: برای‌ این‌ كودكانم‌ كمی‌ آب‌ تهیه‌ كن‌».

حضرت ابوالفضل العباس‌ (ع) وقتی‌ به‌ شریعة‌ فرات‌ رسید، یاد عطش‌ حسین‌ و اهل‌ بیتش‌ او را از نوشیدن ‌آب‌ بازداشت‌ و ابیاتی‌ را سرود كه‌ در آن‌ ابیات‌ زندگی‌ بعد از امام‌ حسین‌(ع) را خواری‌ و ذلت‌می‌داند و می‌گوید:

یا نفس‌ من‌ بعد الحسین‌ هونی‌وبعده‌ لا كنت‌ أن‌ تكونی‌          هذا الحسین‌ شارب‌ المنون‌وتشربین‌ بارد المعین‌
 

جانم‌ فدای‌ حسین‌(ع)

و سخنان حضرت ابوالفضل العباس‌ در رجزهائی‌ كه‌ هنگام‌ پیكار سروده‌ است‌ ضمن‌ اینكه‌ حسین‌(ع) را با عناوین‌ «جان‌مصطفی‌» و «امام‌ صادق‌ یقین‌» و «نجل‌ النبی‌» ستوده‌ است‌ شهادت‌ در ركاب‌ آن‌ حضرت ‌را افتخار می‌داند و دشمنان‌ خود را تهدید به‌ آتش‌ سوزان‌ جهنم‌ می‌كند و می‌فرماید:

لا أرهب‌ الموت‌ اذ الموت‌ رقی        حتی‌ اُواری‌ فی‌ المصالیت‌ لقا
نفسی‌ لنفس‌ المصطفی‌ الطهر وقا    اءنی‌ أنا العباس‌ أغدو بالسقا
ولا أخاف‌ الشر یوم‌ الملتقی‌

 

( سخنان حضرت ابوالفضل العباس‌ بعد از قطع دست راست ) و بعد از قطع‌ دست‌ راستش‌ مشك‌ را به‌ دست‌ چپ‌ گرفت‌ و فرمود:

والله ان‌ قطعتم‌ یمینی‌    اءنّی‌ احامی‌ أبداً عن‌ دینی‌
وعن‌ امام‌ صادق‌ الیقین‌   نجل‌ النبی‌ الطاهر الامین‌

( سخنان حضرت ابوالفضل العباس‌ بعد از قطع دست چپ ) و بعد از قطع‌ دست‌ چپ‌ پرچم‌ را به‌ سینه‌ چسباند و فرمود:

یا نفس‌ لا تخشی‌ من‌ الكفّار      وأبشری‌ برحمة‌ الجبار
مع‌ النبی‌ السید المختار       قد قطعوا ببغیهم‌ یساری‌
فأصلهم‌ یارب‌ حرّ النار

این جملات و سخنان منتها درجه ایثار و جانفشانی را در راه حفظ جان مولا و امام زمان آن بزرگوار نشان می دهد. اما كلام به همین جا ختم نمی شود. او بزرگ مردی است كه نه تنها در كلام و سخن ، كه در عمل نیز وفاداری و صداقت خود را نشان می دهد و شجاعتی آمیخته به ایثار را به نمایش می گذارد. او كلام و سخن خویش را در روز عاشورا با عمل به وظیفه همراه می كند.  حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا سینه خود را در مقابل تیر های دشمنان سپر نموده و همچون سدی در مقابل سیل مهاجمین به امام حسین (علیه السلام) ایستادگی می كند.

حتی در گرماگرم نبرد و در میان آن همه دشمن، باز هم چنین رجز می خواند و سخنانش این است كه: " از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) حمایت می كنم و با شمشیر استوار و بُرّان، شما را سركوب می نمایم تا شما را از جنگ با آقا و سرورم امام حسین ( علیه السلام ) دور سازم. من عباس، علاقمند به حسین ( علیه السلام ) و اهل بیتش هستم و فرزند علی ( علیه السلام ) می باشم؛ همو كه مورد تایید خداوند بود. "

او نه تنها كلام و سخنش و عملش همراه هم بود كه رفتارش نیز مقبول امام زمانش قرار گرفت. اما از آن سو مولا نیز مولایی مهربان است. هنگامی که امام معصوم ، حضرت اباعبدالله الحسین ( علیه السلام )، در لحظه شهادت ایشان بر بالین برادر حاضر می شوند، این گونه فدارکاری برادر را می ستایند و می فرمایند: " برادرم! خداوند پاداش نیكو به تو عنایت فرماید. تو در راه خدا مجاهده كردی و به گونه ای شایسته جهاد نمودی. "

از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 232 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19

l" style="text-align: justify;">مولای ما علی‌ ابن ابی طالب (علیهماالسلام) در سال ۲۲ هجری قمری به برادرش عقیل ابن ابی‌طالب مأموریت داد تا از خانواده‌ای اصیل، نجیب، شجاع و سخی همسری برای امام انتخاب نماید.

جناب عقیل پس از تفکر و تحقیق دختری به نامه فاطمه که بعداً ام‌البنین نامیده شد را پیشنهاد نمود.

 

حضرت ام‌البنین (سلام الله علیها) دختر حزام بن خالد و ثَمامه بنت سهل بن عامر از قبیله بنی‌ کلاب بود. ام‌البنین با ورود به خانة امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دستان مبارک امام حسن و حسین و زینب کبری (علیهم‌السلام) را می‌بوسد و خدمت به خاندان وحی را با کمال جدیت و صداقت و تواضع آغاز می‌نماید. از همان شروع زندگی خرد نیرومند، ایمان استوار،  ادب و صفات نیکوی این بانوی گرانقدر مورد توجه و بزرگداشت امیر مؤمنان و اهل بیت ایشان و قبیله بنی‌هاشم قرار گرفته و متقابلاً احترام والایی به ایشان قائل می‌شدند.

 

اندکی پس از همسری علی (علیه‌السلام) متوجه می‌شود که فرا خواندن او با نام فاطمه توجه فرزندان فاطمه زهرا (سلام‌ الله علیها) را جلب کرده و آنها را به یاد مادر بزرگوار و مظلومشان انداخته و ایشان را در هاله‌ای از حزن فرو می‌برد. بهمین خاطر با چشمانی گریان از همسر خویش تقاضا می‌کند که نام دیگری برای وی انتخاب نماید تا داغهای جانکاه فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و اله) تداعی نشود. حضرت امیر نام ام‌البنین را برای ایشان انتخاب کرده و می‌فرماید: «خداوند متعال پسرانی به تو عنایت خواهد کرد که بهترین جوانان باشند.»

 

در سپیده‌دم چهارم شعبان سال ۲۶ هجری قمری  مولود عظیم‌الشأن و سرور فضایل عالمیان حضرت اباالفضل العباس دیده به جهان می‌گشاید. امیر مؤمنان نام او را عباس که به معنی شیر بیشه و ترش‌رو در برابر باطل و کژیها است گذاشت و کنیه‌اش را اباالفضل و لقب او را قمر بنی‌هاشم و سقّا خواند و به دخترش زینب (علیهاالسلام) فرمود: «او القاب زیادی خواهد داشت.» همین گونه نیز شد و آن حضرت به لقب‌هایی چون ابورأس الحار (کنایه از کسی که در برابر مراعات نکردن امور الهی غضبناک شده و به خیانتکار مهلت نمی‌دهد) ابوالشاره (صاحب کرامتهای مشهور) ابوفَرَجه (گشایش‌ پناهنده) حامل‌اللواء (پرچمدار)، عبد صالح، باب‌الحسین و … شهرت یافت.

 

دوران شیرخوارگی و کودکی حضرت عباس در کنار پدر و مادر گرامیش و خواهران و برادران والامقامش می‌گذشت و از برکات وجودی آنها بهره‌های معنوی و تربیت محمدی و علم احمدی (صلی‌الله علیه و آله) دریافت می‌کرد.ایشان از اوان کودکی در کنار حوادث بزرگی که رویاروی حضرت امیر (علیه السلام) پیش می‌آمد قرار داشت و از رفتار و عملکرد پدر گرامیش در جریان کشته شدن عثمان و هجوم مردم برای انتخاب و بیعت با پدر به عنوان رهبر و خلیفه الهی و خونخواهی عثمان توسط عایشه و سپس معاویه، بهره‌ها و تجربه‌های عالی کسب کرده و می‌اندوخت.

 

وقتی خبر شورش عایشه علیه ولایت حقه علوی و اشغال بصره به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید، حضرت تصمیم به مقابله گرفت و سپاهی بزرگ فراهم می‌آید. عباس بن علی (علیهماالسلام) در کنار اصحاب پیامبر چون عمار یاسر، مالک اشتر و حجربن عدی راه بصره را پیش گرفتند. حضرت ابوالفضل در جنگ با ناکثین که جنگ جمل خوانده شد، ده سال داشتند.

 

پس از شکست ناکثین در جنگ جمل، معاویه سر به شورش برداشته و جنگ صفین به راه افتاد. در این جنگ امام حسن و امام حسین و قمر بنی‌هاشم از ابتدا ملتزم رکاب امیرالمؤمنین (علیهم‌السلام) بودند. حضرت عباس با سن کم رشادتهای وصف‌ناپذیری از خویش به نمایش گذاشته و در حمله‌ای به سپاه معاویه که منجر به آزاد کردن آب از دست محاصره دشمن شد، بازوی امام حسین (علیه‌السلام) بود.

 

در یکی از روزهای جنگ صفین، حضرت عباس در حالی که نقاب به صورتش زده بود وارد میدان نبرد شده و مبارز می‌طلبد. معاویه ابوشعتاء را به مبارزه او می‌خواند. ابوشعتاء تکبر کرده و می‌گوید: «اهل شام مرا حریف هزار اسب سوار می‌دانند» (یعنی در شأن من نیست که به مقابله این شخص ناشناخته بروم) ابوشعتاء پسران هفتگانه خود را به سوی آن نوجوان نقابدار گسیل داشت و هر مرتبه او با شجاعت تمام آنها را به خاک و خون کشید. ابوشعتاء که چنین چیزی در باورش نمی‌گنجد خشمگین شده و خود به سوی آن نوجوان حمله می‌برد ولی او نیز کشته می‌شود. سپاه معاویه از وحشت بر خود می‌لرزد و سپاه حق نیز در کمال شگفتی فرو می‌رود تا اینکه علی (علیه‌السلام) نقاب از چهره آن نوجوان برمی‌دارد و او کسی جز قمر بنی‌هاشم نبود. در نبرد با گروه خوارج در نهروان نیز قمر بنی‌هاشم جزء سرداران سپاه امام بود.

 

در فاجعه بزرگ ضربت خوردن مولا علی (علیه‌السلام) تا روز ۲۱ رمضان و شهادت آن مولود کعبه، حضرت ابوالفضل مانند سایر برادران و خواهران خود با قلبی پر از اندوه و اضطراب و دلی پرخون و چشمانی اشک‌ریز بر بستر و بالین پدر رفت و آمد می‌کرد. در این لحظات بود که به حضرت عباس و سایر فرزندان که از غیر فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) بودند فرمود: «مخالفت حسن و حسین نکنید … زود باشد که فتنه‌ها رو به شما آورد و منافقان این امت کینه‌های دیرینه خود را از شما طلب نمایند و از شما انتقام بکشند. بر شما باد صبر که عاقبت صبر نیکو است.» آنگاه رو به حسین (علیه‌السلام) نموده فرمودند: «تویی شهید این امت پس بر تو باد صبر بر بلا… » حضرت ابوالفضل را در آغوش گرفته و به سینه چسبانید و فرمود: «پسرم به زودی به وسیله تو چشم من روشن می‌گردد، پسرم هنگامی که روز عاشورا فرا رسید و بر شریعه آب وارد شدی، مبادا آب بیاشامی در حالی که برادرت تشنه است». سپس حسین (علیه‌السلام) را خواستند و دست او را در دست عباس قرار دادند و سفارش نمودند یاری برادر را.

 

پس از شهادت علی (علیه‌السلام)، حضرت امام حسن (علیه‌السلام) بر فراز منبر مسجد کوفه بالا رفته و خود را معرفی می‌نماید. امام حسین (علیه‌السلام) و سپس عباس (علیه‌السلام) که در آن زمان ۱۴ ساله بود و اهل بیت و بنی‌هاشم و سایر مردم کوفه با ایشان بیعت می‌نمایند.

حضرت عباس (علیه‌السلام) در دوران ده سال امامت برادرشان حسن بن علی (علیهماالسلام) علاوه بر تدریس و برگزاری مجالس وعظ و سخنرانی، رسیدگی به امور اجتماعی و زندگی محرومان جامعه را نیز به عهده داشت و در  کنار برادر به اداره امور مختلف می‌پرداخت. مضافاً مقام سپهسالاری امام را عهده‌دار بود و همواره ملتزم رکاب آن بزرگوار بود.

 

 در سال ۴۶ یا ۴۷ هجری قمری زمانی که حضرت قمر بنی‌هاشم ۲۰ یا ۲۱ ساله بودند، امام حسن تصمیم گرفتند همسری برای ایشان اختیار نمایند لذا لبابه دختر عبدالله بن عباس که دختر پسرعموی رسول خدا و علی مرتضی بود را برگزیدند و آن دو را به همسری یکدیگر درآوردند. عده‌ای از اهل تحقیق همسر دیگری را نیز به حضرت عباس منتسب دانسته‌اند. ثمره این دو ازدواج پنج یا شش فرزند پسر و دختر بود. فرزندان پسر به نامهای: عبیدالله و فضل و حسن و قاسم و محمد و دختری به نامه حدیقه‌النسب یا حدائق الانس. قاسم و محمد هر دو در کربلا به فیض شهادت نائل آمدند و نسل حضرت عباس فقط از فرزند گرامیش عبیدالله ادامه یافته است.

 

در جریان لشکرکشی معاویه به عراق برای جنگ با امام حسن (علیه‌السلام) حضرت ابوالفضل با اینکه بی‌صبرانه منتظر رویارویی با این دشمن دیرینه اسلام محمدی (صلی‌الله علیه و آله) بود ولی لحظه‌ای در اطاعت برادر و امام بر حق خود شک و تردید نکرد و متابعت از روش سیاسی امام را نصب‌العین خود قرار داده بود تا اینکه قرارداد صلح بین امام و معاویه منعقد شد.

 

وقتی جَعده دختر اشعث بن قیس و همسر امام مجتبی (علیه‌السلام) با توطئه معاویه آن حضرت را مسموم کرد و ایشان به جوار والدین و جد بزرگوارشان سفر کرد، امر غسل دادن و کفن و دفن آن کریم اهل بیت به دست امام حسین و قمر بنی هاشم (علیهما السلام) صورت گرفت. بنابر وصیت آن امام که دفن خود را در کنار تربت مقدس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و یا قبرستان بقیع ترسیم کرده و وظیفه بازماندگان را در این خصوص مشخص کرده بود، این امر در حال انجام بود و امام را جهت دفن به جوار مسجد‌النبی حرکت می‌دادند که عایشه به تحریک مروان و با همراهی فرزندان عثمان و شخص ابوسفیان و عده‌ای از بنی‌امیه نگذاشتند امام را در کنار جدش بخاک بسپارند و عایشه دستور تیراندازی به تابوت عزیز زهرا را صادر کرد، در این هنگام خشم مشایعت‌کنندگان تابوت امام بجوش آمده و حضرت عباس دست به قبضه شمشیر برد، اطرافیان عایشه و افراد بنی‌امیه که متوجه رگهای برافروخته حضرت شده و از کمال غیرت، شجاعت و رشادت او اطلاع داشته و شدیداً از او می‌هراسیدند به حضور امام حسین (علیه السلام) شتافته و وصیت امام حسن (علیه السلام) را که فرموده بود: «نگذارید در تشییع جنازه من خونی بر زمین بریزد» را یادآور شدند. امام حسین (علیه السلام) رو به بنی‌امیه نموده و فرمود: «اگر وصیت برادرم نبود هر آینه او را در کنار جدش دفن می‌کردم و بینی‌های شما را بر خاک می‌مالیدم…» قمر بنی هاشم در اطاعت از امام و مقتدای خویش آرام گرفت. ایشان در آن موقع ۲۴ ساله بودند.

 

در واقعه حرکت امام حسین (علیه السلام) از مدینه به مکه و از مکه تا کربلا حضرت عباس قافله‌سالار و پاسدار این کاروان بود. در روز دوم یا سوم محرم سال ۶۱ هجری قمری کاروان ابی‌عبدالله به کربلا رسید. سالار شهیدان اسم آنجا را سؤال کردند به ایشان عرض کردند اینجا کربلا است. فرمود: «خدایا از کرب (سختی، رنج، اندوه) و بلا به تو پناه می‌بریم.» سپس فرمود: «اینجا محل اقامت و قلتگاه ماست. همین جا توقف کنید.» قمر بنی هاشم و علی‌اکبر (علیهما السلام) زنان را از محملها پائین آوردند.

 

لشکر دشمن بزودی آب را در محاصره و انحصار خود قرار داده و آن را از کاروان امام دریغ نمودند. امام (علیه السلام) با لشکر دشمن صحبت کرد و خود را معرفی نمود و راجع به خود از آنان سؤالاتی نمود که جواب همه آنها مثبت بود ولی آن دل سیاهان شقی بعد از شنیدن سخنان امام در جواب گفتند: «ما همه اینها را می‌دانیم ولی تو را رها نمی‌کنیم تا از تشنگی بمیری.» دختران و خواهران حضرت گریستند و صدای ایشان بلند شد. ابا عبدالله (علیه السلام) قمر بنی هاشم و امام سجاد (علیهما السلام) را فرمودند: «آنان را ساکت کنید به جان خودم سوگند، گریه فراوان خواهند داشت.»

 

حضرت عباس از این گفتگوی امام و جوابهایی که داده بودند غضبناک شده مانند صاعقه بر  انبوه دشمن چنان حمله کرد که در اندک مدتی تمامی آن جماعت را از کنار فرات راند و وارد شریعه فرات شده و اصحاب امام را به شریعه برد، آنها همه آب آشامیدند و برای خیمه‌ها آب بهمراه بردند. دیری نپائید مشکها از آب خالی شد،  تشنگی اهل بیت و اطفال قافله را می‌آزرد. آن مظهر غیرت و عطوفت بر آن شد تا برای به دست آوردن آب بار دیگر حمله نماید. سی سوار و بیست پیاده همراه او به راه افتاده و بیست مشک آب با خود برداشتند و بطرف فرات به راه افتادند. نافع بن هلال پیشاپیش قمر بنی هاشم و چهل و نه تن دیگر حرکت می‌کرد. عمر بن حجاج زبیدی مسئول نگهبانی از فرات راه را بر نافع بست و از او پرسید: «به چه کار آمده‌ای» فرمود: «آمده‌ایم آبی را که ما را از آن بازداشته‌ای بنوشیم.» گفت: «بنوش گوارایت» نافع گفت: «آیا من بنوشم ولی حسین و دیگر اصحابش تشنه باشند.» عمر بن حجاج گفت: «برای آنان نمی‌توانی آب ببری، ما را اینجا گذاشته‌اند تا نگذاریم آب به آنها برسد». همراهان علمدار کربلا توجهی به او نکردند و برای برداشتن آب به سمت فرات رفتند. عمر با جماعتی از سپاهیانش بر آنان حمله‌ور شدند ولی قمر بنی هاشم و نافع بن هلال حمله آنان را دفع کردند. اصحاب مشکها را پر آب نمودند و به خیمه‌ها بازگشتند.

 

در یکی از روزهای نزدیک به عاشورا فردی بنام مارد بن صدیق که با یزید بن معاویه قرابت و بستگی نزدیک داشت و مردی بسیار قوی هیکل و پرقدرت بود و از جنگجویان مشهور عرب به شمار می‌آمد بطوری که کسی در میدان  نبرد حریف او نمی‌شد برای اینکه در جمع خاندان و اصحاب امام وحشت ایجاد کند، در حالی که زره محکمی به تن کرده و نیزه بلندی در دست گرفته و کلاه خود مخروطی شکل بر سر نهاده و اسبی سرخ رنگ سوار شده بود به میدان آمده و مبارز طلبید. عباس بن علی بی‌درنگ به میدان شتافت. مارد گفت: «ای جوان شمشیرت را بیانداز و برگرد…» حضرت به رجزخوانی و یاوه‌گویی او پاسخ مناسب داده و خود و پدرش را معرفی کرد. حضرت با یک حمله ناگهانی مارد را غافلگیر کرده و نیزه بلند او را از دستش گرفت و فرمود: «ای دشمن خدا تو را با نیزه خودت به دوزخ روانه می‌سازم.» آنگاه چنان ضربه‌ای با نیزه به سینه‌اش نواخت که با اسب بر زمین افتاده و دست و پای اسب به هوا بلند شد. شمر ملعون که صحنه را چنین دید، نعره زد: «ای بدبخت‌ها،‌ ایستاده‌اید و تماشا می‌کنید!  زود به یاری مارد بروید وگرنه به دست این جوان کشته خواهد شد.» یکی از لشکریان به میدان آمده و اسبی را برای اینکه مارد به آن سوار شده و از مهلکه بگریزد، آورد. قمر بنی هاشم بی‌درنگ چنان با نیزه به سینه او زد که به خاک افتاده و در خون غلطید حضرت بر اسب مارد سوار شد و اسب خود را به آن بست تا به جانب اردوگاه برادر بازگردد. شمر که این شکست فاحش عصبانی‌اش کرده بود به اتفاق سنان بن اَنس و خولی و جمیل بن مالک به طرف حضرت عباس هجوم آوردند. امام که صحنه را دقیقاً زیرنظر داشت با صدای رسا فرمودند: «برادرم عباس مواظب پشت سر خود باشد.» عباس روی گردانیده و بی‌تأمل به سوی مارد مجدداً حمله برد و با ضربتی او را روانه جهنم کرد و سپس به لشکر دشمن حمله کرده و پس از کشتن تعدادی از آنها به طرف قافله بردار برگشت. نمونه اینگونه نبردهای پراکنده تا روز عاشورا چند بار بین قمر بنی هاشم و لشکر عمر سعد بوقوع پیوست.

 

غروب روز پنجشنبه نهم ماه محرم سال ۶۱ هجری قمری که امام با افراد خود به سخن گفتن مشغول بودند، شمر به طرف آنها حرکت کرده و وقتی نزدیک اردوگاه شد با فریاد گفت: «ای خواهرزادگان من کجائید؟» [در عرب مرسوم بود که مردان قبیله زنان آن قبیله را خواهر خود خطاب می‌کردند و چون شمر با حضرت ام‌البنین مادر حضرت عباس هم قبیله بود فرزندان ایشان را خواهرزاده خوانده است] ابی‌ عبدالله (علیه السلام) به حضرت عباس فرمود: «جواب او را بدهید». قمر بنی‌ هاشم نزدیک شمر رفته و فرمود: «چه می‌گویی مرد نفرین شده» شمر در حالیکه تبسم بر لب داشت اظهار کرد: «بیهوده مرا مورد شماتت قرار ندهید، من برای شما چند برادر، امان نامه از ابن‌زیاد دریافت کرده‌ام.  چرا خود را در معرض خطر و کشته شدن قرار می‌دهید؟ بیایید به اتفاق هم برویم». حضرت ابوالفضل (علیه السلام) با خشم از ادامه سخن او جلوگیری کرد و فرمود: «خدا تو و امانت را لعنت کند. آیا ما را امان می‌دهی و فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را امان نباشد. ما شخصی چون حسین بن علی (علیهما السلام) را رها کنیم و طاعت ملعون و ملعون‌زاده‌ها را گردن نهیم؟ لعنت خدا بر تو و ابن زیاد باد.» شمر گفت: «فریب حسین را نخورید او به امیرالمؤمنین یزید خیانت کرده…» حضرت قبضه شمشیرش را در دست می‌فشرد و حالت حمله به خود گرفته و فرمود: «فوراً از این مکان دور شو وگرنه تو را خواهم کشت. بریده باد زبانت که چنین کفرآلود است.» برادارن حضرت نیز با او همصدا شدند. شمر توقف را جایز ندانست و شتابان به لشکر خود بازگشت.

  

سیدالشهداء (علیه السلام) در غروب شب عاشورا بعد از نماز در جمع اهل بیت و اصحاب خود شروع به سخن گفتن نموده و بعد از حمد و سپاس خداوند متعال فرمودند: «من حقاً اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم و نه اهل بیتی نیکوکارتر و راسخ‌تر در پیوند رحم از اهل بیت خودم سراغ ندارم، پس خداوند شما را از طرف من به بهترین جزایی پاداش دهد. آگاه باشید که من در رفتن به شما اذن و اجازه دادم، پس همگی بروید که عقد بیعت را از شما گسستم و نسبت به خود چیزی بر گردن شما ندارم. اینک شب فرا رسیده و پوشش آن شما را فرا گرفته است آن را چون شتر راهواری بگیرید و متفرق شوید.» امام ساکت شد و برای آنکه شرم حضور نکنند روی از جمع برگرفت تا آنها که می‌خواهند آسوده‌تر جدا شده و بروند، عده‌ای برخاسته و رفتند.

  

قمر بنی هاشم در حالی که از شدت غیرت و هیبت می‌لرزید برخاسته و عرض کرد: «خداوند آن روز را نیاورد که ما دچار چنین گناهی شویم، اگر چنین امری پیش آید و ما شما را رها کرده و زنده به مدینه بازگردیم در جواب مردم چه بگوییم؟! بگوییم مولا و سرور، پدر و برادر و عموی خود را که شریفترین افراد عالم بود یکه و تنها گذاردیم؟! هیهات، هیهات، مولای من به ذات پروردگار سوگند نه تنها تا آخرین قطرة خون خود در کنار تو خواهم جنگید بلکه فرزندان و برادران خود را نیز در راه تو فدا خواهیم کرد. آیا جان ما از جان تو عزیزتر است؟!‌ یا می‌خواهیم پس از تو باز  هم در این دنیا باقی مانده زندگی کنیم؟! خدا نخواسته باشد که چنین عمل ناشایستی از ما سربزند و از کنار حضرتت پراکنده شویم.» پس از قمر بنی‌هاشم دیگران نیز با زبانی اعتذارآمیز سخنانی عرضه داشتند.

 

آن شب حضرت عباس با جلال و شکوه و وقار خاص خود به پاسداری و نگهبانی خیمه‌ها و افراد پرداخته و تا صبح لحظه‌ای به خواب نرفتند.

صبح عاشورا اصحاب به میدان کارزار وارد شده و پس از رشادتها و شهامت‌های بی‌مانند به فیض شهادت رسیدند. پس از شهادت اصحاب باوفای اباعبدالله، علی‌اکبر (علیه‌السلام) اولین شخص از اهل بیت بود که به شهادت رسید. حضرت عباس (علیه‌السلام) رو به برادرانش کرد و فرمود: «به میدان بروید و در جهاد بر من سبقت گیرید و جان خود را فدای امام و سید خود نمایید.» برادران حضرت و فرزندان ام‌البنین بپاخاسته و ابتدا عبدالله بن علی به میدان رفت و به دست هانی بن ثبیت حضرمی به شهادت رسید. پس از او جعفر بن علی به دست همان ملعون و یا به قولی خولی اصبحی به شهادت رسید. سپس عثمان بن علی – که امیر مؤمنان او را همنام عثمان بن مظعون (رضی‌الله‌عنه) صحابی بزرگوار رسول خدا نام گذارده بود – به دست خولی بن یزید شهید شد. آنگاه حضرت عباس فرزند دلبند خود محمد که مورد علاقه شدیدش بود به حدی که او را از خود جدا نمی‌کرد، خوانده و شمشیر به کمرش بست و فرمود: «ای نور چشم از این جهان پرمحنت به سوی جهان جاودان رهسپار شو که ساعتی بعد به تو ملحق خواهم شد.» محمد با امام و پدر گرامیش وداع نمود و به صحنه کارزار وارد شد تا اینکه پس از مجاهدت به اجداد طاهرینش ملحق شد. گفته‌اند شهادت این جوان ۱۴ یا ۱۵ ساله قمر بنی هاشم را سخت غمگین کرد و امام در شهادتش گریه بسیار نمود و ‌فرمود: «جانم به فدای تو ای پسر برادر».

 

در کتاب تذکره الشهداء، مرحوم ملاحبیب الله شریف کاشانی عقیده دارد که علاوه بر محمد، قاسم فرزند دیگر حضرت عباس (علیه‌السلام) نیز در کربلا شهید شد.

 

سقای اهل بیت بنا به وعده‌ای که به امام خود داده بود مبنی بر اینکه صبح عاشورا به طرف فرات خواهد رفت و برای اهل خیام آب خواهد آورد، مشکی برداشته و پس از دعا و استعانت از خداوند، پیشانی امام را بوسید و به طرف رودخانه حرکت کرد. وقتی به شریعه فرات رسید آب را در محاصره کامل دشمن دید به رسم برادر و پدر خود شروع به نصیحت و موعظه لشکر دشمن کرد ولی آنها که قساوت قلبشان را فرا گرفته بود و گوش و چشم آنان را کروکور کرده بود، دادن آب را منوط به بیعت امام با یزید کردند. حضرت بازگشت و شرح ماجرا را به امام عرضه داشت و اجازه رفتن به میدان نبرد را نمود. امام فرمود: «حال که عازم میدان جنگ هستی برای این کودکان آبی بیاور که از تشنگی بی‌تاب گردیده‌اند.» حضرت مشک را مجدداً بر دوش گرفت و عازم فرات شد. چون شیری غران وارد شریعه فرات شد. آبی بر کف گرفت ولی با خود گفت سوگند به خدا از آب ننوشم تا فرزندان برادرم را سیراب نمایم. مشک را پر از آب نمود و به طرف خیمه‌ها راند در این وقت کمانداران راه را بر او بستند و حضرت را به صورت گرداگرد محاصره کردند، حضرت حمله می‌کرد و در هر حمله تعدادی را به درک واصل می‌نمود، ناگاه نوفل ازرق یا به اعتباری یزید بن رُقاد جَهنَی یا به روایتی زید بن ورقا به اتفاق حکیم بن طفیل که پشت نخل کمین کرده بودند بیرون آمده و بنابر قولی فردی به نام ابرص بن شیبان ضربتی به حضرت زده و دست راست او را قطع کردند. حضرت شمشیر را با دست چپ گرفته و به نبرد ادامه داد تا اینکه دست چپ حضرت نیز ضربه سنگینی خورده و قطع شد، پرچم را به سینه چسبانید و مشک را به دندان گرفت.

 

به دستور فرماندهی سپاه کوفه، تیراندازان شروع به پرتاب تیر کردند، تیری به مشک اصابت کرده و آن را سوراخ نموده و آب آن ریخت. تیری بر سینه حضرت فرود آمد و تیر دیگری بر چشم شریفش نشست. حضرت می‌کوشید تیر را از چشم بیرون آورد ولی نتوانست در این موقع عمود آهنینی بر سر مبارک فرود آمد و تا پایین ابروان را شکافت، طاقت آن قمر منیر تمام شده و از اسب بر زمین افتاد. حضرت اباعبدالله گویا صدای کمک برادر را می‌شنود، شتابان به سوی او تاخت دشمن از ترس پا به فرار گذاشت. امام برادر علمدار خود را غرق در تیر و خون یافت و بر بالین خونین برادر فرمود: «ای عباس الان پشتم شکست و چاره‌ام رو به کاستی رفت و دشمن زبان به سرزنشم گشود.» خون از چشمان عباس پاک کرد. عباس در لحظه آخر گریه می‌کرد، امام فرمود: «ای برادر چرا گریه می‌کنی؟» عرض کرد: «ای برادر و ای نور چشمم چگونه گریه نکنم که مثل شما کنارم آمده و سرم را از خاک برداشته، بعد از ساعتی چه کسی سرتان را از خاک برمی‌دارد و صورتتان را از خاک پاک خواهد کرد.» این بگفت و جان پاک به جانان تسلیم کرد. امام فریادی کشیده و فرمودند: «برادرم عباس عمر کوتاه من در گریه بر تو خواهد گذشت.»

 

رفتی و بردی ز دل صبر و شکیب
از حسینت کی جدایی داشتی
بی‌تو یک ساعت دلم با خویش نیست
زان نمی‌گویم که کی بینم تو را
تا ز پا افتادی و رفتی ز دست
پیش از این از بیم تیغت صبح و شام
دیگر امشب خواب راحت می‌کنند
لیک چشم هر یک از اطفال زار
اهل بیتم دیده بر راه تواند
قد برافرازی علی را یادگار
بی‌تو ای میر سپاهِ تشنه کام
گر بگویم شد علمدارم شهید
گر بدین حالت سکینه پی برد 

 

 

خوب بنهادی برادر را غریب
چون چنین تنها مرا بگذاشتی
گرچه یک ساعت جدایی بیش نیست
چون که من هم می‌رسم از پی تو را
تیر هجرانت مرا در دل نشست
خواب راحت بود بر دشمن حرام
شادمانی زین جسارت می‌کنند
هست زین پس کوکبی شب‌زنده‌دار
بی‌خبر از قتل ناگاه تواند
کودکانم را برآر از انتظار
با چه رویی رو کنم اندر خیام؟
محشری دیگر شود از نو پدید
در حرم چون گُل گریبان می‌درد 

 

 

حضرت سیدالشهداء با دلی شکسته و صورتی غرق اندوه و چشمانی اشک‌ریز در حالی که اشکهایشان را پاک می‌کردند تا اهل حرم ایشان را گریان مشاهده نکنند به سوی خیمه‌‌ها حرکت نمود. برای اینکه خبر شهادت برادرش را به نحوی به اطلاع اهل بیت برساند، عمود خیمه عباس را خواباند. غوغا و شیون اهل حرم، عرش الهی را به لرزه درآورد و ملائکه آسمان و زمین از دیده خون باریدند.

 

پس از رسیدن اهل حرم به شام، فرماندهان سپاه یزید آنچه را غارت کرده بودند در مقابل یزید به نمایش گذاشتند. نظر یزید به پرچم علمدار کربلا افتاد و بهت‌زده به آن می‌نگریست، از روی حیرت پرسید: «این پرچم را چه کسی حمل می‌کرد؟» گفتند: «عباس پسر علی و برادر حسین» یزید سه بار از جای برخاست و نشست سپس به حاضران گفت: «به این پرچم بنگرید که بر اثر ضربات و صدمات هیچ جای آن سالم نمانده  جز دستگیره آن که پرچمدار آن را با دست حمل می‌کرده است.» یعنی تا آخرین لحظه که دست در بدن داشته پرچم را رها نکرده است.

 

امام سجاد (علیه السلام) می‌فرماید: «خدا عمویم عباس را رحمت کند، ایثار کرد و جان خویش را فدای برادر نمود. در راه یاری او دو دستش را قطع کردند و خداوند در عوض دو بال عنایت فرمود که با آن دو بال با فرشتگان در بهشت پرواز می‌کند و در روز قیامت، عباس در نزد خدا مقام و منزلتی دارد که تمام شهدا بر آن غبطه می‌خورند و آرزوی مقام او را می‌کنند.»

 

سلام و صلوات خدا بر اباالفضل العباس فرزند امیرمؤمنان و حامی سالار شهیدان و ساقی اهل بیت نبوت، جوانمردِ فرزند جوانمرد و برادر جوانمرد، همو که جوانمردی در محضر او جوانمردی آموخت و لعنت و نفرین و عذاب بی‌پایان الهی بر قاتلین و ظالمین او.

از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 195 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19

* تشنه معرفت

حضرت عبدالعظيم حسني، از شاگردان برجسته امام جواد عليه السلام مي‌گويد: به محضر مبارك امام جواد عليه السلام رسيدم و از حضرت درخواست حديثي نمودم كه از پدران بزرگوارش نقل شده باشد.
حضرت فرمودند جد بزرگوارم اميرمؤمنان عليه السلام فرمودند: "تا وقتي مردم با هم تفاوت داشته باشند، در خير و سعادت هستند و وقتي يكسان شدند هلاك مي‌شوند ".
گفتم: اي فرزند رسول خدا! باز هم بفرماييد. فرمود: اميرمؤمنان عليه‌السلام فرمودند: "اگر عيب شما بر ديگري آشكار شود، همديگر را دفن نمي‌كنيد ".
گفتم: باز هم بفرماييد. فرمود: امام علي عليه السلام مي‌فرمايد: "همنشيني با اشرار و انسان هاي بد، سبب بدگماني به خوبان مي‌شود ".
عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! باز هم بفرماييد. حضرت فرمودند: اميرمؤمنان فرموده است: "بدترين توشه براي سفر قيامت، ظلم و ستم كردن بر بندگان خداست ".
گفتم: باز هم بفرماييد. حضرت فرمودند: اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: "تدبير و انديشه قبل از اقدام به كار، تو را از پشيماني حفظ مي‌كند ".

* پيام رستگاري

يكي از آرزوهاي ديرينه جوامع بشري، سعادت و خوشبختي آنان در تمام زمينه هاي زندگي است. اين امر، در جوامع اسلامي از اهميت زيادي برخوردار بوده و مسلمانان افزون بر نيك بختي دنيوي، خواهان سعادت اخروي و هم نشيني با رهبران و اولياي الهي در جهان پس از مرگ هستند. براي رسيدن به اين مقام والا، راهنمايي هايي از بزرگان دين رسيده كه عمل به آنها، ضامن نيك بختي و هم نشيني با اولياي الهي شمرده شده است.
اسماعيل بن سهل مي‌گويد: به امام جواد عليه السلام نامه نوشته و از ايشان خواستم چيزي به من تعليم دهد تا با عمل كردن به آن، در دنيا و آخرت همراه آنان باشم و از آنان جدا نشوم. حضرت در جواب نامه نوشتند: "سوره قدر را زياد بخوان و لب‌هاي خود را به استغفار و طلب آمرزش تازه كن ".

* نصيحت

امام جواد عليه‌السلام همواره در خدمت مردم بود و از هدايت آنان غفلت نمي‌كرد. درِ خانه آن حضرت به روي تمام مردم باز بود و ايشان نيز به تمام درخواست‌هاي آنان پاسخ مي‌داد.
روزي شخصي خدمت امام جواد عليه‌السلام رسيد و از حضرت درخواست نصيحت و موعظه نمود. امام رو به او كرد و فرمود: آيا گفته مرا قبول مي‌كني تا تو را نصيحت كنم؟ سؤال كننده گفت: آري، اي فرزند رسول خدا.
امام فرمود: "صبر و تحمل را بالش خود قرار بده و با تنگدستي دست به گردن شو و آرزوها و درخواست‌هاي نفساني را ترك كن و با هواي نفس خود مخالفت نما. بدان كه در حقيقت تو هيچ گاه از نظر و نگاه خداوند دور نيستي و خداي متعال تمام كارهاي تو را مي‌بيند و به آنها بيناست. پس مواظب باش و دقت كن كه چگونه با خداي خود معامله مي‌كني ".
پارسايي و عفت، زينت تنگدستي و شكر، زينت توانگري است. صبر و شكيبايي، زينت بلا و گرفتاري و تواضع و فروتني، زينت حَسَب و نَسَب است. شيوايي و رسا بودن زينت كلام، و عدالت، زينت ايمان و وقار و آرامش، زينت عبادت است.

* اهل معروف

ابوهاشم جعفري يكي از شاگردان بزرگ امام جواد عليه السلام مي‌گويد: روزي در نزد امام جواد عليه السلام نشسته بودم. امام در ضمن بيانات خود فرمود: در بهشت، دري به نام "معروف " است كه فقط اهل معروف و كارهاي شايسته از آن در وارد مي‌شوند.
با شنيدن اين كلام، در قلب خود خداوند را حمد و ستايش كردم و از اين كه مي توانم نيازهاي مردم را برآورده كرده (و از اهل معروف باشم) خوشحال شدم.
امام جواد عليه السلام نگاهي به من كرد و فرمود: "اي اباهاشم! كساني كه در دنيا اهل معروف و كارهاي نيك باشند، در آخرت هم اهل معروف هستند (و از همان در وارد بهشت مي‌شوند). خداوند تو را از آنان قرار داده و مورد لطف و رحمت خود قرار دهد ".

* زينت

امام جواد عليه السلام در بياني كوتاه و جامع، زينت هاي انسان را برشمرده و همگان را به زينت كردن خود به آن ها توصيه مي كردند. آن حضرت مي فرمايد: "پارسايي و عفت، زينت تنگدستي و شكر، زينت توانگري است. صبر و شكيبايي، زينت بلا و گرفتاري و تواضع و فروتني، زينت حَسَب و نَسَب است. شيوايي و رسا بودن زينت كلام، و عدالت، زينت ايمان و وقار و آرامش، زينت عبادت است. فروتني، زينت علم، ادب نيك، زينت عقل، و گشاده رويي، زينت حلم و بردباري است.ترك منت، زينت معروف، و خضوع و خشوع، زينت نماز و بذل و بخشش، زينت نفس آدمي است ".

* انتخاب همسر

امروزه بالا رفتن سن ازدواج، يكي از مشكلات مهم و اساسي جوانان است. اگرچه اين مسأله علل گوناگوني دارد، ولي انتخاب همسر مناسب، از عواملي است كه فكر بيشتر خانواده ها را به خود مشغول كرده است.
امام جواد عليه السلام در پاسخ نامه ابراهيم محمد كه درباره ازدواج دخترش از حضرت نظرخواهي كرده بود، معيار همسر نمونه را با استناد به روايت رسول گرامي اسلام حضرت محمد صلي الله عليه و آله وسلم بيان كرده و مي فرمايد: اي ابراهيم! رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: "اگر خواستگاري براي دختر شما آمد كه اخلاق و دينداري او مورد رضايت شما بود، دختر خود را به او بدهيد ".
پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم در ادامه اين روايت، از بالا رفتن سن ازدواج به عنوان يك آفت اجتماعي ياد كرده و مي‌فرمايد: "اگر دختر خود را به همسر مناسب نداديد و پسر و دختر بزرگ شده و بدون همسر باقي بمانند، فتنه و فساد بزرگي دامن‌گير جامعه خواهد شد ".

* خشم زمين

علي بن مهزيار اهوازي، نماينده امام جواد عليه السلام در اهواز و از خواص حضرت مي‌گويد: در شهر اهواز فراوان زلزله مي‌آمد تا جايي كه تصميم گرفتم آن شهر را ترك كرده و به شهر ديگري نقل مكان كنم. اما قبل از آن كه تصميم خود را عملي كنم، موضوع را به وسيله نامه با امام جواد عليه السلام در ميان گذاشتم.
آن حضرت درجواب نامه من نوشت "شهر خود را ترك نكنيد، بلكه به مردم بگوييد روز چهارشنبه، پنج شنبه وجمعه را روزه گرفته و غسل كنند و در روز جمعه با لباس‌هاي پاك و تميز، از شهر خارج شده و به دعا و نيايش با خداوند بپردازند تا خداوند بدين وسيله، بلاي زلزله را از شما برطرف كند ".
علي بن مهزيار مي گويد: ما دستورات حضرت را اجرا كرديم و زلزله آرام گرفت و زندگي مردم به حالت عادي برگشت ".

از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 216 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19

زندگی نامه - امام هادي عليه السلام

امام هادی (علیه‌السلام) پیشوای دهم شیعیان است. نام آن بزرگوار، علی و معروف‌ترین القابش، نقی و هادی است. آن معصوم را با کنیه «ابوالحسن» می‌شناسند.

البته در اصطلاح راویان شیعه، ایشان به «ابوالحسن ثالث» شهرت دارند؛ زیرا پیش از ایشان، کینه امام هفتم و امام هشتم (علیهما‌السلام) نیز «ابوالحسن» بود. پدر آن بزرگمرد، پیشوای نهم شیعیان، حضرت امام جواد (علیه‌السلام) و مادرش زنی با فضیلت و باتقوا، به نام «سمانه» بود.

حضرت هادی (علیه‌السلام) در سال 220 هـ.ق، پس از شهادت پدر گرامیش، خلعت امامت پوشید. خلفای عباسی زمان امام: آن حضرت در طول حیات خویش، حکومت هفت خلیفه عباسی را تحمل کرد که عبارتند از: "مأمون"، "معتصم"، "واثق"، "متوکل"، "منتصر"، "مستعین" و "معتز". در میان این افراد، حکومت "مأمون"، پیش از امامت آن جناب، خاتمه یافت. از این هفت نفر، رفتار "واثق" و "منتصر" با علویان سخت نبود و آنان تا حدودی در رفاه بودند. "منتصر" که از تباه‌کاری‌های پدرش به ستوه آمده بود، وی را در حال مستی بر قتل رساند و به حکومت رسید.

او در طول حکومت شش ماهه خویش، رفتاری مناسب با شیعیان و علویان داشت. به جز این دو نفر، بقیه تا می‌توانستند، شیعیان را می‌آزردند و با آنان بدرفتاری می‌کردند. اینان بر اهل بیت (علیهم‌السلام) نیز که انسان‌هایی والامقام و گرانمایه بودند، سخت می‌گرفتند. خاندان عباسی، همواره حیله‌ها و نقشه‌های گوناگونی را برای خاندان نبوت و امامت در نظر داشتند.

علت بدرفتاری‌های عباسیان با معصومان (علیهم‌السلام) این بود که آنان، چون خورشیدی بودند که می‌درخشیدند و همه را به خود جلب می‌کردند.

سپس می‌کوشیدند تا پیروان خود را هدایت کنند و از نادرستی‌ها باز دارند. همین امور سبب می‌شد که هدایت یافتگان، عملکرد نادرست و رفتار نامطلوب خلفا و اطرافیانشان را بشناسند و از آنان انتقاد کنند و این امر، نتیجه‌ای جز روگردانی مردم از ظالمان عباسی در پی نداشت.

"عباسیان" برای کم‌فروغ کردن جلوه اهل بیت (علیهم‌السلام) سعی می‌کردند، از افراد دیگری تبلیغ کنند تا مبادا کسی به سوی امامان معصوم گرایش یابد. برای مثال، "متوکل" با نقل خواب‌های ساختگی، مردم را به پیروی از "محمدبن ادریس شافعی"، تشویق می‌کرد. همچنین این ستمگران، امامان را در منطقه‌ای نزدیک خود و زیرنظر خود محدود می‌کردند و اجازه نشر معارف اسلام را به ایشان نمی‌دادند. "متوکل عباسی" در سال 243 هـ.ق امام را محترمانه از "مدینه" به "سامرا" تبعید کرد.

ایشان بعدها در "سامرا" فرمودند: «مرا به اجبار از "مدینه" به "سامرا" آوردند». علت این احترام، آن بود که مأموران حکومتی نتوانستند هیچ بهانه‌ای برای آزار ایشان به دست آورند. سپس آن گرامی در منزلی در کنار اردوگاه نظامی "متوکل"، جای گرفت. مزدوران عباسی، در ابتدای ورود، آن حضرت را به محله گدایان بردند و در آنجا سکنی دادند و سپس به منزل دیگری بردند.

مقصود آنان از این حرکت، تحقیر آن والا مقام بود. خیرخواهی امام؛ حتی بر دشمنان: "متوکل" و دیگر خلفای ستمگر عباسی، همواره در ظاهر خود را دوستدار امام جلوه دادند تا مردم را بفریبد، ولی هیچ گاه از آزار ایشان، دست برنداشتند.

آنان، چنان رعب و وحشت را حکمفرما کرده بودند که مردم جرأت بهره‌گیری از ایشان را نداشتند. خلفای غاصب عباسی، در حالی به اهل بیت (علیهم‌السلام) و پیروانشان، سخت می‌گرفتند که ایشان همواره خیرخواه دیگران بودند.
آنان حتی با دشمنانشان با انسانیت برخورد می‌کردند؛ ولی متأسفانه جز بدی چیزی نمی‌دیدند. برای مثال، متوکل عباسی، بر اثر دملی که در بدنش ایجاد شده بود، سخت بیمار شد؛ چنان که در شرف مرگ بود مادرش نذر کرده بود اگر او بهبود یافت، مقدار زیادی پول، از دارایی خود، نزد ابوالحسن، علی بن محمد بفرستد.

"فتح بن خاقان"، وزیر و منشی متوکل، به وی گفت: «ای کاش! نزد این مرد (امام هادی (علیه‌السلام) ) می‌فرستادی. او راه معالجه را می‌داند». "متوکل"، شخصی را نزد حضرت فرستاد. او دارویی تجویز کرد، که حال "متوکل" خوب شد. مژده بهبودی او را به مادرش دادند؛ وی ده‌هزار دینار نزد حضرت فرستاد و مهر خود را بر آن کیسه زد. در مقابل، وقتی متوکل، بهبود یافت و جریان هدیه مادرش را شنید، به دربان خود، سعید گفت: «شبانه به او حمله کن و هر چه پول و اسلحه نزدش بود، بردار و پیش من بیاور». دربان شبانه به منزل ابوالحسن (علیه‌السلام) رفت.

آن حضرت در حالی که لباس و کلاه پشمی داشت، بر سجاده‌ای حصیری نماز می‌خواند. دربان، همه جا را گشت، ولی تنها چیزی که یافت، کیسه‌ای پول با مهر مادر متوکل و یک شمشیر ساده در غلاف بود. او آنها را نزد "متوکل" برد. "متوکل"، مادرش را طلبید و ماجرا را پرسید. مادرش ماجرا را گفت و "متوکل" آن اموال را بازگرداند.

تمجید اهل تسنن از امام: اگر شیعیان و علاقه‌مندان به آن حضرت، از ایشان تعریف و تمجید کنند، ممکن است مقبول نیفتد، ولی نقل سخنان دیگران درباره ایشان شنیدنی است.

اینجا فقط به چند مورد اشاره می‌کنیم:

الف) "خیرالدین زرکلی" می‌گوید: «"علی"، ملقب به "هادی"، ... یکی از پرهیزگاران نیکوکار است.»

ب) "ابن حجر هیثمی" می‌آورد: «ابوالحسن، در علم و سخاوت، وارث پدرش بود.»

 ج) "ابن کثیر" درباره ایشان می‌گوید: «او عابدی وارسته و زاهدی بی‌همتا بود.» سیره عملی و اخلاقی حضرت: درباره عبادت آن جناب آورده‌اند که بسیار عبادت می‌‌کرد.

آن حضرت با آنکه از گناهان دور بود، شبانگاه این گونه با خدا مناجات می‌کرد: «بارالها! گناهکاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است. تلاشش را بی‌نتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرار ده.»

شخصی به نام "اسحاق جلاب" درباره سخاوت آن جناب چنین می‌گوید: من برای ابوالحسن،گوسفندان زیادی خریدم.
وی مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد که من آنجا را نمی‌شناختم. سپس دستور داد تا تمامی آن گوسفندان را میان فقرا تقسیم کنم.درباره حلم و بردباری و بخشش آن جناب آورده‌اند که "بریحه عباسی"، حاکم مدینه، یکی از عاملان تبعید امام به سامرا بود.

"بریحه" هنگام تبعید امام، ایشان را همراهی کرد و در میان راه به امام گفت: «اگر نزد "متوکل" از من شکایت کنی، تمامی درختان شما را در مدینه آتش می‌زنم و خدمتکاران شما را می‌کشم.» امام فرمود: «شکایت تو را نزد خدا بردم و بر غیر خدا، عرضه نخواهم داشت». "بریحه" با شنیدن سخن امام، به پای امام افتاد و با گریه و زاری از امام (علیه‌السلام) تقاضای عفو و بخشش کرد.

آن‌گاه امام فرمود: «تو را بخشیدم» فعالیت‌ها: از کارهای مهم امام هادی (علیه‌السلام) که امامان قبل از ایشان هم، به آن بسیار اهمیت می‌دادند، حفظ خط فکری و فرهنگی تشیع و جلوگیری از القائات مخالفان بود.

به همین دلیل، ایشان به تشکیل حوزه علمیه و تربیت شاگردان برجسته‌ای چون: "ابن سکیت اهوازی"، "عبدالعظیم حسنی"، "اسماعیل بن مهران" و.... پرداخت. همچنین امام هادی (ع) برای معرفی سیمای تابناک اسلام، جلسات متعددی را برای بحث پیرامون مسائل مختلف عقیدتی، فکری و اجتماعی برگزار می‌کرد و به سؤالات و شبهات پاسخ می‌داد. شهادت حضرت: سرانجام آن حضرت در سوم رجب سال 254هـ.ق بر اثر مسمومیت به شهادت رسید.

طبق نقل برخی مورخان، "معتمد"، برادر "معتز"، به آن حضرت زهر داده است. آن حضرت پس از33 سال امامت و رهبری در سامرا به خاک سپرده شد. در تشییع پیکر پاک ایشان، بزرگان شهر حضور داشتند و جمعیتی جمع شده بود که "سامرا" در تاریخ خود، هرگز نمونه آن را ندیده بود.


زمینه های جامعه شناختی رفتار سیاسی امام هادی علیه السلام

براي بررسي رفتار سياسي امام هادی نخست لازم به نظر می رسد که باید به دوره های زندگی ایشان اشاره کرد . آن حضرت در سن شش سالگی به امامت رسید و چون پیشتر امام جواد علیه السلام در هشت سالگی به امامت رسیده بود از این بابت برای شیعیان در پذیرش امامت او مشکلی پیش نیامد . جز عده کمی که به امامت موسی مبرقع معتقد شدند و پس از مدتی انان نیز به امامت امام هادی (ع) گردن نهادند .

 رفتار سیاسی خاصی برای امام در این دوره شاید نتوان مثال زد گر چه امام در این سن هم به برخوردهای سیاسی با حکومت وقت پرداخت . امام تا سن 15سالگی معاصر معتصم همان قاتل پدرش بود . گرچه گزارشهای مفصل و حتی مجملی درباره این دوره از زندگی امام در دسترس نیست اما می توان این دوره را با دوره زندگانی امام رضا و هارون و امام کاظم و منصور مقایسه کرد .

وجه شباهت این است که ائمه ما پس از شهادت پدرانشان به وسیله خلیفه عباسی از گزند خلیفه قاتل نسبت به خود در امان بوده اند .چرا که خلیفه قدرت بر شهادت دو امام در دوران حکومتی خود را نداشته و شهادت امام پیشین برایش دردسرهای روحی و اجتماعی خاصی می آفرید .سالهای 15 تا 20سالگی امام همزمان با حکومت واثق شد و پس از واثق امام تا 38 سالگی خود همدوران متوکل بود .پس از متوکل فرزندش منتصر شش ماه حکومت کرد و مستعین تا 42سالگی امام خلیفه بود که پس از مرگش معتز تا سال 255 هجری که امام در این هنگام 45 ساله بود خلافت کرده و دست خود را به خون امام آغشته کرد .از مشخصه های حکومت عباسی در این دوره 1- زوال هیبت و عظمت خلافت است ، از دوره متوکل به بعد ترکان وارد دستگاه خلافت شدند و جای ایرانیان را گرفتند ،کار به جایی رسید که خلافت یک مقام تشریفاتی شد . در عین حال هرگاه احساس خطری از سوی مخالفان می شد خلفا و کارمندان و اطرافیان در سرکوبی و نابودی مخالف یکصدا میشدند .

دومین مشخصه این دوران خوش گذرانی و هوسرانی دربار و شخص خلیفه است . کار خلفا در این دوره خوش گذرانی و شب نشینی و میگساری بود و کار به جایی کشید که دربار عملا میکده شد .از دیگر مولفه های شناخت این دوران ، ظلم و ستم و بیدادگری و خودکامگی و گسترش آن در این دوره بود . صرف هزینه های فراوان در خوش گذرانی ها و برپایی مجالس عیش و نوش و ساخت و ساز قصر های مجلل و تفرحگاههای بی نظیر ،بار سنگینی را بر دوش مردم گذاشته بود و جان مردم به لب رسیده بود .

در این زمانه نهضتها و قیامهای علویان و غیر علویان گستردگی ویژه ای پیدا کرد به طوری که این قیام ها به خبرهای روزمره جامعه عباسی تبدیل شد .گرچه این قیام ها به شدت سرکوب می شد اما اثر خود را برجا می گذاشت . و نارضایتی ها را تداوم می بخشید .در فاصله سالهای 219 تا270قمری تعداد 18 قیام ضبط شده است . در اینچنین جامعه ای که التهاب از سر و رویش می بارد رفتار سیاسی امام باید به گونه ای باشد که تنش زا نباشد و جان و مال شیعیان را از تیغ آماده عباسیان برهاند و الا ،شیعیان نیز در بین و همراه با دیگر مخالفان به شدت سرکوب می شدند .اما مبا توجه به این اوضاع و احوال ،کارهای سیاسی خود را با فعالیتهای زیر زمینی و مخفیانه آغاز می کند .موید این معنا بویژه در دوره متوکل این گزارش است ؛ محمد بن شرف می گوید : همراه امام هادی در مدینه راه میرفتم .
امام فرمود : آیا تو پسر شرف نیستی ؟عرض کردم : آری . آنگاه خواستم از حضرت پرسشی کنم ،امام بر من پیشی گرفت و فرمود :« ما در حال گذر از شاهراهیم و این محل ،برای طرح سوال مناسب نیست » ! (بحار الانوار،تهران مکتبة الاسلامیه ،ج 50،ص176 ؛کشف الغمه ،تبریز : مکتبه بنی هاشمی ،ج 3 ص 175 )

این حادثه تنها جلوه ای از اختناق در دوره امام علیه السلام است .امام هادی در برقراری ارتباط با شیعیان که در شهرها و مناطق گوناگون و دور و نزدیک سکونت داشتند ،ناگزیر همین روش مخفی کاری را رعایت کردند و وجوه و هدایای آنان را با نهایت پنهان کاری تحویل می گرفت .نمونه ای از این موارد : محمد بن داود قمی و محمد طلحی نقل می کنند : اموالی از قم و اطراف آن که شامل خمس و نذور و هدایا و جواهرات بود ،برای امام ابوالحسن هادی حمل می کردیم . در راه پیک امام در رسید و به ما خبر داد که باز گردیم فزیرا مقعیت برای تحویل این اموال مناسب نیست . ما بازگشتیم و آنچه نزدکان بود همچنان نگه داشتیم تا آنکه پس از مدتی امام دستور داد اموال را بر شترانی که فرستاده بود بار کنیم . آنها را بدون ساربان به سوی او روانه کنیم . ما اموال را به همی کیفیت حمل کردیم و فرستادیم .بعد از مدتی که به حضور امام رسیدیم ،فرمود به اموالی ک فرستادید بنگرید ! دیدیم اموال در خانه امام به همان حال محفوظ است .(مجلسی ، بحارالانوار ، ج 50 ص 185) .هر دو نمونه به صورت خوبی اوضاع هراسان آنزمان را به تصویر می کشد .گر چه مشخص نیست این حادثه در مدینه اتفاق افتاده یا در سامراء اما شدت خفقان را نشان می دهد .حال که مشخصات جامعه آن عصر را دانستیم ، وضیعت حکومت و مناسبتش با مردم و مخالفان تا حدی روشن شد ،اکنون در پی کشف رفتار های امام در این دوره خواهیم بود .

یکی از مهمترین سازمان ها و تشکیلات آن دوره را می توان شبکه ارتباطی وکالت دانست که امام علیه السلام به تدبیر امور آن و اداره اش می پرداخت و گرچه حکومت فضای اختناق را بیشتر می نمود اما امام توانست به پویایی این نهاد پرداخته ،ضمان شوکت آنرا بنماید .هدف اصلی این سازمان جمع آوری خمس ، زکات ،نذوز و هدایا از مناطق مختلف بوسیله وکیلان و تحویل آن به امام ،و نیز حمل و نقل پرسش ها و پاسخ ها بین امام و شیعیان بود . آنحضرت گرچه در سامراء حضور داشت اما به مانند پدر بزرگوارش به نصب وکلاء پرداخت و کارهای آنان را زیر نظر داشت . و عدم دسترسی آسان به امام ، وظائف وکلاء را افزایش داد و وکیلان نیز شیعیان را بر مبنای نواحی گوناگون به چهار ناحیه تقسیم کرده بودند .

نخست : بغداد ،مدائن و عراق ( کوفه ) را شامل میشد .
دوم : بصره و اهواز را شامل بود .
سوم : قم و همدان بود .
چهارم : حجاز ،یمن و مصر بود .اوضاع اجتماعی پر بود از اختناق ،تا آنجا که امام هادی به ایوب بن نوح می نویسد : ای ایوب به هیچ یک از مردم بغداد و مدائن اجازه تماس با من را نده . این سخن گرچه فشار زمانه و زمامداران را به امام هادی (ع) می رساند ،از سوی دیگر حامل این سخن است که اجازه دیدار شیعیان با امام را وکلاء صادر میکرده اند.نامه نگاری های مختلف امام ،به وکلاء و معتمدانش بیانگر آن است که امام تنها از این راه می توانسته با دیگران در ارتباط باشد و حتی ارتباط حضوری هم در بسیاری از موارد غیر ممکن بوده است . البته بعضی از وکلاء لو رفته و دستگیر شدند و در دوره متوکل بود که بعض وکلای امام در بغداد ،مدائن و کوفه زیر شکنجه از دنیا رفتند .این حالت اجتماعی ،زیرکی خاصی از امام را میطبید و امام که زیرک ترین مردمان بود با توجه به شرایو و احوال جامعه ،نوعی مبارزه نرم و بی تنش را با حکومت پی گیری کرد .در سخترین شرایط رابطه امام و وکلاء قطع نشد و پرسشگری و پاسخ بری همچنان بردوام بود . عبدالله بن محمد هاشمی فرماندار وقت مدینه به خلیفه یعنی متوکل نامه ای نوشت و او را از فعالیت های امام بیم داد و پایگاه اجتماعی آنحضرت را برای متوکل تشریح کرد .(بحارالانوار ،ج 50 ص200؛ الارشاد ،شیخ مفید ،قم : بصیرتی ، ص 33 ).

اما امام نیز نامه ای به متوکل نوشت و ادعاهای عبدالله را که غالبا مبنی بر تلاش امام برای جنگ مسلحانه بود را رد کرد .نامه عبدالله نشان میدهد که فرماندار حریف امام نشده است که از خلیفه کسب تکلیف می کند و الا راسا وارد عمل می شد . متوکل در نهایت مجبور میشود با نامه ای به ظاهر محترمانه امام را به سامراء فرا بخواند. گزارش یحیی بن هرثمه از همراهی امام در سفر ازمدینه به سامراء جلوه هایی از رفتار امام را برای ما آشکار می سازد . او آورده است : وارد مدینه شدم ... پس از ورود من به خانه او ...اظطراب و ناراحتی عجیبی در شهر به وجود آمد و چنان فریاد و شیون از مردم برخاست که تا آن روز مانند آن را ندیده بودم . با دقت در رفتار مردم با این حادثه عظمت شخصیت امام بیش از پیش برای ما روشن می شود و از سوی دیگر به این نگته دقیق می شویم که امام در طی مدتش در مدینه به نحوی با آنان برخورد نموده که دوری او را به هیچ وجه نمی پذیرند و این همان نتیجه جنگ نرم امام با حکومت و تربیت یاران و هواداران است.

 احادیث گهربار از امام هادی علیه السلام

  قالَ عليه السلام : مَنِ اتَّقىَ اللّهَ يُتَّقى ، وَمَنْ اءطاعَ اللّهَ يُطاعُ، وَ مَنْ اءطاعَ الْخالِقَ لَمْ يُبالِ سَخَطَ الْمَخْلُوقينَ، وَمَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ يَحِلَّ بِهِ سَخَطُ الْمَخْلُوقينَ.
ترجمه :
فرمود: كسى كه تقوى الهى را رعايت نمايد و مطيع احكام و مقرّرات الهى باشد، ديگران مطيع او مى شوند.
و هر شخصى كه اطاعت از خالق نمايد، باكى از دشمنى و عداوت انسان ها نخواهد داشت ؛ و چنانچه خداى متعال را با معصيت و نافرمانى خود به غضب درآورد، پس سزاوار است كه مورد خشم و دشمنى انسان ها قرار گيرد.


  قالَ عليه السلام : مَنْ اءنِسَ بِاللّهِ اسْتَوحَشَ مِنَ النّاسِ، وَعَلامَةُ الاُْنْسِ بِاللّهِ الْوَحْشَةُ مِنَ النّاسِ.
ترجمه :
فرمود: كسى كه با خداوند متعال مونس باشد و او را انيس خود بداند، از مردم احساس وحشت مى كند.
و علامت و نشانه اءنس با خداوند وحشت از مردم است يعنى از غير خدا نهراسيدن و از مردم احتياط و دورى كردن .

   قالَ عليه السلام :السَّهَرَ اءُلَذُّ الْمَنامِ، وَالْجُوعُ يَزيدُ فى طيبِ الطَّعامِ.
ترجمه :
فرمود: شب زنده دارى ، خواب بعد از آن را لذيذ مى گرداند؛ و گرسنگى در خوشمزگى طعام مى افزايد يعنى هر چه انسان كمتر بخوابد بيشتر از خواب لذت مى برد و هر چه كم خوراك باشد مزّه غذا گواراتر خواهد بود .


  قالَ عليه السلام : لا تَطْلُبِ الصَّفا مِمَّنْ كَدِرْتَ عَلَيْهِ، وَلاَ النُّصْحَ مِمَّنْ صَرَفْتَ سُوءَ ظَنِّكَ إ لَيْهِ، فَإ نَّما قَلْبُ غَيْرِكَ كَقَلْبِكَ لَهُ.
ترجمه :
فرمود: از كسى كه نسبت به او كدورت و كينه دارى ، صميّميت و محبّت مجوى .
همچنين از كسى كه نسبت به او بدگمان هستى ، نصيحت و موعظه طلب نكن ، چون كه ديدگاه و افكار ديگران نسبت به تو همانند قلب خودت نسبت به آن ها مى باشد.


  قالَ عليه السلام : الْحَسَدُ ماحِقُ الْحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالِبُ الْمَقْتِ، وَالْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ داعٍ إ لَى الْغَمْطِ وَالْجَهْلِ، وَالبُخْلُ اءذَمُّ الاْ خْلاقِ، وَالطَّمَعُ سَجيَّةٌ سَيِّئَةٌ.
ترجمه :
فرمود: حسد موجب نابودى ارزش و ثواب حسنات مى گردد.
تكبّر و خودخواهى جذب كننده دشمنى و عداوت افراد مى باشد.
عُجب و خودبينى مانع تحصيل علم خواهد بود و در نتيجه شخص را در پَستى و نادانى نگه مى دارد.
بخيل بودن بدترين اخلاق است ؛ و نيز طَمَع داشتن خصلتى ناپسند و زشت مى باشد.


  قالَ عليه السلام : الْهَزْلُ فكاهَةُ السُّفَهاءِ، وَ صَناعَةُ الْجُهّالِ.
ترجمه :
فرمود: مسخره كردن و شوخى هاى - بى مورد - از بى خردى است و كار انسان هاى نادان مى باشد.


  قالَ عليه السلام : الدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.
ترجمه :
فرمود: دنيا همانند بازارى است كه عدّه اى در آن براى آخرت سود مى برند و عدّه اى ديگر ضرر و خسارت متحمّل مى شوند.


  قالَ عليه السلام : النّاسُ فِى الدُّنْيا بِالاْ مْوالِ وَ فِى الاَّْخِرَةِ بِالاْ عْمالِ.
ترجمه :
فرمود: مردم در دنيا به وسيله ثروت و تجمّلات شهرت مى يابند ولى در آخرت به وسيله اعمال محاسبه و پاداش داده خواهند شد.



  قالَ عليه السلام : مُخالَطَةُ الاْ شْرارِ تَدُلُّ عَلى شِرارِ مَنْ يُخالِطُهُمْ.
ترجمه :
فرمود: همنشين شدن و معاشرت با افراد شرور نشانه پستى و شرارت تو خواهد بود.


 قالَ عليه السلام : أ هْلُ قُمْ وَ أ هْلُ آبَةِ مَغْفُورٌلَهُمْ ، لِزيارَتِهِمْ لِجَدّى عَلىّ ابْنِ مُوسَى الرِّضا عَلَيْهِ السَّلامُ بِطُوس ، اءلا وَ مَنْ زارَهُ فَأ صابَهُ فى طَريقِهِ قَطْرَةٌ مِنَ السَّماءِ حَرَّمَ جَسَدَهُ عَلَى النّارِ.
ترجمه :
فرمود: اءهالى قم و اءهالى آبه يكى از روستاهاى حوالى ساوه آمرزيده هستند به جهت آن كه جدّم امام رضا عليه السلام را در شهر طوس زيارت مى كنند.
و سپس حضرت افزود: هر كه جدّم امام رضا عليه السلام را زيارت كند و در مسير راه صدمه و سختى تحمّل كند خداوند آتش را بر بدن او حرام مى گرداند.


  عَنْ يَعْقُوبِ بْنِ السِّكيتْ، قالَ: سَاءلْتُ أ بَاالْحَسَنِ الْهادى عليه السلام : ما بالُ الْقُرْآنِ لا يَزْدادُ عَلَى النَّشْرِ وَالدَّرْسِ إ لاّ غَضاضَة ؟
قالَ عليه السلام : إ نَّ اللّهَ تَعالى لَمْ يَجْعَلْهُ لِزَمانٍ دُونَ زَمانٍ، وَلالِناسٍ دُونَ ناسٍ، فَهُوَ فى كُلِّ زَمانٍ جَديدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضُّ إ لى يَوْمِ الْقِيامَةِ.
ترجمه :
يكى از اصحاب حضرت به نام ابن سِكيّت گويد: از امام هادى عليه السلام سؤ ال كردم : چرا قرآن با مرور زمان و زياد خواندن و تكرار، كهنه و مندرس نمى شود؛ بلكه هميشه حالتى تازه و جديد در آن وجود دارد؟
امام عليه السلام فرمود: چون كه خداوند متعال قرآن را براى زمان خاصّى و يا طايفه اى مخصوص قرار نداده است ؛ بلكه براى تمام دوران ها و تمامى اقشار مردم فرستاده است ، به همين جهت هميشه حالت جديد و تازه اى دارد و براى جوامع بشرى تا روز قيامت قابل عمل و اجراء مى باشد.


 قالَ عليه السلام :الْغَضَبُ عَلى مَنْ لا تَمْلِكُ عَجْزٌ، وَ عَلى مَنْ تَمْلِكُ لُؤْمٌ.
ترجمه :
فرمود: غضب و تندى در مقابل آن كسى كه توان مقابله با او را ندارى ، علامت عجز و ناتوانى است ، ولى در مقابل كسى كه توان مقابله و رو در روئى او را دارى علامت پستى و رذالت است .


  قالَ عليه السلام : يَاْتى عَلماءُ شيعَتِنا الْقَوّامُونَ بِضُعَفاءِ مُحِبّينا وَ اءهْلِ وِلايَتِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ، وَالاْ نْوارُ تَسْطَعُ مِنْ تيجانِهِمْ.
ترجمه :
فرمود: علماء و دانشمندانى كه به فرياد دوستان و پيروان ما برسند و از آن ها رفع مشكل نمايند، روز قيامت در حالى محشور مى شوند كه تاج درخشانى بر سر دارند و نور از آن ها مى درخشد.


 قالَ عليه السلام : لِبَعْضِ قَهارِمَتِهِ: اسْتَكْثِرُوا لَنا مِنَ الْباذِنْجانِ، فَإ نَّهُ حارُّ فى وَقْتِ الْحَرارَةِ، بارِدٌ فى وَقْتِ الْبُرُودَةِ، مُعْتَدِلٌ فِى الاْ وقاتِ كُلِّها، جَيِّدٌ عَلى كلِّ حالٍ.
ترجمه :
به بعضى از غلامان خود فرمود: بيشتر براى ما بادمجان پخت نمائيد كه در فصل گرما، گرم و در فصل سرما، سرد است .
و در تمام دوران سال معتدل مى باشد و در هر حال مفيد است .


  قالَ عليه السلام : اُذكُرْ مَصْرَعَكَ بَيْنَ يَدَىْ اءهْلِكَ لا طَبيبٌ يَمْنَعُكَ، وَ لا حَبيبٌ يَنْفَعُكَ.
ترجمه :
فرمود: بياد آور و فراموش نكن آن حالت و موقعى را كه در ميان جمع اعضاء خانواده و آشنايان قرار مى گيرى و لحظات آخر عمرت سپرى مى شود و هيچ پزشكى و دوستى و ثروتى نمى تواند تو را از آن حالت نجات دهد.

 قالَ عليه السلام : إ نَّ الْحَرامَ لايَنْمى ، وَإ نْ نَمى لا يُبارَكُ فيهِ، وَما اءَنْفَقَهُ لَمْ يُؤْجَرْ عَلَيْهِ، وَ ما خَلَّفَهُ كانَ زادَهُ إ لَى النّارِ.
ترجمه :
فرمود: همانا اموال حرام ، رشد و نموّ ندارد و اگر هم احياناً رشد كند و زياد شود بركتى نخواهد داشت و با خوشى مصرف نمى گردد.
و آنچه را از اموال حرام انفاق و كمك كرده باشد اجر و پاداشى برايش نيست و هر مقدارى كه براى بعد از خود به هر عنوان باقى گذارد معاقب مى گردد.


  قالَ عليه السلام : اَلْحِكْمَةُ لا تَنْجَعُ فِى الطِّباعِ الْفاسِدَةِ.
ترجمه :
فرمود: حكمت اثرى در دل ها و قلب هاى فاسد نمى گذارد.


  قالَ عليه السلام : مَنْ رَضِىَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السّاخِطُونَ عَلَيْهِ.
ترجمه :
فرمود: هر كه از خود راضى باشد بدگويان او زياد خواهند شد.


  قالَ عليه السلام : اَلْمُصيبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتان .
ترجمه :
فرمود: مصيبتى كه بر كسى وارد شود و صبر و تحمّل نمايد، تنها يك ناراحتى است ؛ ولى چنانچه فرياد بزند و جزع كند دو ناراحتى خواهد داشت .


 قالَ عليه السلام : اِنّ لِلّهِ بِقاعاً يُحِبُّ اءنْ يُدْعى فيها فَيَسْتَجيبُ لِمَنْ دَعاهُ، وَالْحيرُ مِنْها.
ترجمه :
فرمود: براى خداوند بقعه ها و مكان هائى است كه دوست دارد در آن ها خدا خوانده شود تا آن كه دعاها را مستجاب گرداند كه يكى از بُقْعه ها حائر و حرم امام حسين عليه السلام خواهد بود.


  قالَ عليه السلام : اِنّ اللّهَ هُوَ الْمُثيبُ وَالْمُعاقِبُ وَالْمُجازى بِالاَْعْمالِ عاجِلاً وَآجِلاً.
ترجمه :
فرمود: همانا تنها كسى كه ثواب مى دهد و عِقاب مى كند و كارها را در همان لحظه يا در آينده پاداش مى دهد، خداوند خواهد بود.


  قالَ عليه السلام : مَنْ هانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلا تَاءمَنْ شَرَّهُ.
ترجمه :
فرمود: هركس به خويشتن إ هانت كند و كنترل نفس نداشته باشد خود را از شرّ او در امان ندان .


  قالَ عليه السلام : اَلتَّواضُعُ انْ تُعْطَيَ النّاسَ ما تُحِبُّ اءنْ تُعْطاهُ.
ترجمه :
فرمود: تواضع و فروتنى چنان است كه با مردم چنان كنى كه دوست دارى با تو آن كنند.


  قالَ عليه السلام : اِنّ الْجِسْمَ مُحْدَثٌ وَاللّهُ مُحْدِثُهُ وَ مُجَسِّمُهُ.
ترجمه :
فرمود: همانا اجسام ، جديد و پديده هستند و خداوند متعال به وجود آورنده و تجسّم بخش آن ها است .


 قالَ عليه السلام : لَمْ يَزَلِ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَيْئىٌ مَعَهُ، ثُمَّ خَلَقَ الاَْشْياءَ بَديعاً، وَاخْتارَ لِنَفْسِهِ اءحْسَنَ الاْ سْماء.
ترجمه :
فرمود: خداوند از ازَل ، تنها بود و چيزى با او نبود، تمام موجودات را با قدرت خود آفريده ، و بهترين نام ها را براى خود برگزيد.

 قالَ عليه السلام : اِذا قامَ الْقائِمُ يَقْضى بَيْنَ النّاسِ بِعِلْمِهِ كَقَضاءِ داوُد عليه السلام وَ لا يَسْئَلُ الْبَيِّنَةَ.
ترجمه :
فرمود: زمانى كه حضرت حجّت (عجّ) قيام نمايد در بين مردم به علم خويش قضاوت مى نمايد؛ همانند حضرت داود عليه السلام كه از دليل و شاهد سؤ ال نمى فرمايد.


  قالَ عليه السلام : مَنْ اَطاعَ الْخالِقَ لَمْ يُبالِ بِسَخَطِ الْمَخْلُوقينَ وَ مَنْ اءسْخَطَ الْخالِقَ فَقَمِنٌ اءنْ يَحِلَّ بِهِ الْمَخْلُوقينَ.
ترجمه :
فرمود: هركس مطيع و پيرو خدا باشد از قهر و كارشكنى ديگران باكى نخواهد داشت .


 قالَ عليه السلام : اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ وَالاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَالْفِكْرَةُ مِرْآتٌ صافَيةٌ.
ترجمه :
فرمود: علم و دانش بهترين يادبود براى انتقال به ديگران است ، ادب زيباترين نيكى ها است و فكر و انديشه آئينه صاف و تزيين كننده اعمال و برنامه ها است .


 قالَ عليه السلام : الْعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طَلَبِ الْعِلْمِ، داعٍ إ لىَ الْغَمْطِ وَ الْجَهْلِ.
ترجمه :
فرمود: خودبينى و غرور، انسان را از تحصيل علوم باز مى دارد و به سمت حقارت و نادانى مى كشاند.


  قالَ عليه السلام : لا تُخَيِّبْ راجيكَ فَيَمْقُتَكَ اللّهُ وَ يُعاديكَ.
ترجمه :
فرمود: كسى كه به تو اميد بسته است نااميدش مگردان ، وگرنه مورد غضب خداوند قرار خواهى گرفت .


 قالَ عليه السلام : مَا اسْتَراحَ ذُو الْحِرْصِ.
ترجمه :
فرمود: شخص طمّاع و حريص نسبت به اموال و تجمّلات دنيا هيچگاه آسايش و استراحت نخواهد داشت .


 قالَ عليه السلام : الْعِتابُ مِفْتاحُ التَّقالى ، وَالعِتابُ خَيْرٌ مِنَ الْحِقْدِ.
ترجمه :
فرمود: (مواظب باش كه ) عتاب و پرخاش گرى ، مقدّمه و كليد غضب است ، ولى در هر حال پرخاش گرى نسبت به كينه و دشمنى درونى بهتر است (چون كينه ، ضررهاى خظرناك ترى را در بردارد).


 قالَ عليه السلام : الْغِنى قِلَّةُ تَمَنّيكَ، وَالرّضا بِما يَكْفيكَ، وَ الْفَقْرُ شَرَهُ النّفْسِ وَ شِدَّةُ القُنُوطِ، وَالدِّقَّةُ إ تّباعُ الْيَسيرِ وَالنَّظَرُ فِى الْحَقيرِ.
ترجمه :
متر آرزو و توقّع باشد و به آنچه موجود و حاضر است راضى و قانع گردى ، وليكن فقر و تهى دستى در آن موقعى است كه آرزوهاى نفسانى اهميّت داده شود، امّا دقّت و توجّه به مسائل ، اهميّت دادن به امكانات موجود و مصرف و استفاده صحيح از آن ها است ، اگر چه ناچيز و كم باشد.


 قالَ عليه السلام : الاِْمامُ بَعْدى الْحَسَنِ، وَ بَعْدَهُ ابْنُهُ الْقائِمُ الَّذى يَمْلاَُ الاَْرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.
ترجمه :
فرمود: امام و خليفه بعد از من (فرزندم ) حسن ؛ و بعد از او فرزندش مهدى موعود عليهما السلام مى باشد كه زمين را پر از عدل و داد مى نمايد، همان طورى كه پر از ظلم و ستم گشته باشد.


  قالَ عليه السلام : إ ذا كانَ زَمانُ الْعَدْلِ فيهِ أ غْلَبُ مِنَ الْجَوْرِ فَحَرامٌ أ نْ يُظُنَّ بِأ حَدٍ سُوءاً حَتّى يُعْلَمَ ذلِكَ مِنْهُ.
ترجمه :
فرمود: در آن زمانى كه عدالت اجتماعى ، حاكم و غالب بر تباهى باشد، نبايد به شخصى بدگمان بود مگر آن كه يقين و معلوم باشد.


 قالَ عليه السلام : إ نَّ لِشيعَتِنا بِوِلايَتِنا لَعِصْمَةٌ، لَوْ سَلَكُوا بِها فى لُجَّةِ الْبِحارِ الْغامِرَةِ.
ترجمه :
فرمود: همانا ولايت ما اهل بيت براى شيعيان و دوستانمان پناهگاه امنى مى باشد كه چنانچه در همه امور به آن تمسّك جويند، بر تمام مشكلات (مادّى و معنوى ) فايق آيند.


 قالَ عليه السلام : يا داوُدُ لَوْ قُلْتَ: إ نَّ تارِكَ التَّقيَّةَ كَتارِكِ الصَّلاةِ لَكُنتَ صادِقاً.
ترجمه :
فرمود: به يكى از اصحابش - به نام داود صرّمى - فرمود: اگر قائل شوى كه ترك تقيّه همانند ترك نماز است ، صادق خواهى بود.


  قالَ: سَاءلْتُهُ عَنِ الْحِلْمِ؟ فَقالَ عليه السلام : هُوَ اءنْ تَمْلِكَ نَفْسَكَ وَ تَكْظِمَ غَيْظَكَ، وَ لا يَكُونَ ذلَكَ إ لاّ مَعَ الْقُدْرَةِ.
ترجمه :
يكى از اصحاب از آن حضرت پيرامون معناى حِلم و بردبارى سؤ ال نمود؟
حضرت در پاسخ فرمود: اين كه در هر حال مالك نَفْس خود باشى و خشم خود را فرو برى و آن را خاموش نمائى و اين تحمّل و بردبارى در حالى باشد كه توان مقابله با شخصى را داشته باشى .

 قالَ عليه السلام : اِنّ اللّهَ جَعَلَ الدّنيا دارَ بَلْوى وَالاْ خِرَةَ دارَ عُقْبى ، وَ جَعَلَ بَلْوى الدّنيا لِثوابِ الاْ خِرَةِ سَبَباً وَ ثَوابَ الاْ خِرَةِ مِنْ بَلْوَى الدّنيا عِوَضاً.
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند، دنيا را جايگاه بلاها و امتحانات و مشكلات قرار داد؛ و آخرت را جايگاه نتيجه گيرى زحمات ، پس بلاها و زحمات و سختى هاى دنيا را وسيله رسيدن به مقامات آخرت قرار داد و اجر و پاداش زحمات دنيا را در آخرت عطا مى فرمايد.

گزيده سخنان امام هادى عليه السلام

1ـ جبران نقص
لبعض مـواليه: عاتب فلانا و قل له: ان الله اذا اراد بعبـد خيــرا اذا عوتب قبل.
امام على النقى (ع) به يكـى از دوستـانـش فـرمـــود:
فلانى را توبيخ كن و به او بگو: خداوند چون خير بنده اى خواهد, هرگاه تـوبيخ شـود, بپذيـرد.(و در صـدد جبـران نقص خـود بـرآيـد).

2ـ جايگاه اجابت دعا
ان لله بقـاعا يحب ان يـدعى فيها فيستجيب لمن دعاه و الحيـر منها.
همانا براى خداوند بقعه هايى است كه دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعاى دعا كننده را به اجابت رسـانـد, و حـائر حسيـن (ع) يكى از آنهاست.

3ـ خدا ترسى
مـن اتقـى الله يتقـى, و مـن اطـاع الله يطـاع , ومـن اطاع الخالق لم يبال
سخط المخلوقين. و مـن اسخط الخالق فلييقـن ان يحل به سخط المخلوقيـن.
هر كـس از خدا بترسد, مردم از او بترسند, و هر كه خدا را اطاعت كند, از او اطاعت كنند, و هر كه مطيع آفريدگار باشد باكى از خشـم آفريدگان ندارد, وهر كه خـالق را به خشـم آورد, بـايـد يقيـن كنـد كه به خشـم مخلـوق دچـار مـى شــود.

4ـ اطاعت خير خواه
مـن جمع لك وده و رايه فاجمع له طـاعتك.
هر كه دوستـى ونظر نهايـى اش را براى تو همه جانبه گرداند, طاعتت رابراى او همه جانبه گردان.

5ـ اوصاف پروردگار
ان الله لايوصف الا بما وصف به نفسه, وانى يوصف الذى تعجز الحواس ان تدركه و الارهـام ان تنـاله و الخطـرات ان تحـده و الابصـار عن الاحـاطه به.
ناى فى قربه و قرب فـى نايه,كيف الكيف بغيران يقال: كيف, و اين الاين بلا ان يقـال: ايـن, هـو, منقطع الكيفيه و الاينيه, الـواحـد الاحـد, جل جلاله و تقـدست اسماوه.
به راستـى كه خدا جز بدآنچه خودش را وصف كرده وصف نشود. كجا وصف شود آن كه حواس از دركـش عاجز است, و تصورات به كنه او پى نبرند, و در ديده ها نگنجد؟ او با همه نزديكـى اش دور است و با همه دورىاش نزديك. كيفيت و چگـونگـى را پـديـد كرده بدون اين كه خـود كيفيت و چگونگى داشته باشد , مكان را آفريده بدون ايـن كه خـود مكانى داشته باشد. او از چگـونگـى و مكان بر كنار است, يكتاى يكتاست, شكوهش بزرگ و نامهايش پاكيزه است.

6ـ اثر بخش خداست, نه روزگار
لاتعد و لا تجعل للايـام صنعا فـى حكـم الله.
از حـد خـود تجـاوز نكـن و بـراى روزگـار هيچ اثـرى در حكم خدا قرار نـده.

7ـ نتيجه بى اعتنايى به مكر خدا
من امن مكر الله و اليم اخذه, تكبر حتى يحل به قضاوه و نافذ امره , و مـن كان علـى بينه مـن ربه هانت عليه مصائب الدنيا و لو قرض و نشـر.
هر كه از مكر خدا و مواخذه دردناكش آسوده زيد,تكبر پيشه كند تا قضاى خدا و امر نافذش او را فرا گيرد, و هر كه بر طريق خدا پرستى , محكـم واستـوار باشد, مصـائب دنيـا بـروى سبك آيـد, اگـر چه مقـراض شـود و ريز ريز گــردد.

8ـ تقيه
لـو قلت ان تـارك التقيه كتـارك الصلـوه لكنت صـادقـا.
اگر بگـويـم كسى كه تقيه را ترك كند مانند كسى است كه نماز را ترك كرده هر آينه راست گفته ام .

9ـ شكر و شاكر
الشاكـر اسعد بالشكـر منه بالنعمه التى اوجبت الشكر لان النعم متاع و الشكر نعم و عقبى.
شخص شكر گزار به سبب شكر سعادتمندتر است تا به سبب نعمتى كه باعث شكر شـده است. زيـرا نعمت, كـالاى دنيـاست و شكـرگزارى نعمت دنيا و آخرت است.

10ـ دنيا جايگاه آزمايش
ان الله جعل الدنيا دار بلوى و الاخره دار عقب و جعل بلوى الدنيا لثواب الاخره سببـا و ثـواب الاخـره مـن بلـوى الـدنيـا عوضـا.
همانا كه خداوند دنيا را سراى امتحان و آزمايش ساخته و آخرت را سراى رسيدگى قرار داده است, و بلاى دنيا را وسيله ثواب آخرت, و ثـواب آخرت را عوض بلاى دنيا قرار داده است.

11ـ ستمكار بردبار
ان الظالم الحالم يكاد ان يعفى عليه بحلمه, و ان المحق السفيه يكاد ان نور يكاد ان يطفىء نور حقه بسفهه.
به راستى ستمكار بردبار , بسا كه به وسيله حلم و بردبارى خود از ستمش گذشت شـود و حقـدار نابخرد , بسا كه به سفاهت خود, نـور حق خـويـش را خامـوش كنـد.

12ـ آدم بى شخصيت
من هانت عليه نفسه فلا تامن شره.
كسـى كه خـود را پست شمـارد , از شـر او در امـان مبـاش.

13ـ دنيا جايگاه سود و زيان
الـدنيـا سـوق ربح فيها قـوم و خسـر آخـرون.
دنيـا بـازارى است كه گـروهـى در آن سـود بـرنـد و دسته اى زيـان ببيننــد.

14ـ حسد وخودخواهى
الحسد ماحق الحسنات , الزهو جالب المقت و العجب صارف عن طلب العلم داع الى الغمط و الجهل , والبخل ادم الاخلاق و الطمع سجيه سيئه.
حسد نيكوييها را نابود سازد, و دروغ , دشمنى آورد, وخـودپسندى مانع از طلب دانـش وخواهنده خوارى و جهل گردد, و بخل ناپسنديده تريـن خلق و خـوى است, وطمع خصلتى ناروا و ناشايسته است.

15ـ پرهيز از تملق
قال ابوالحسن الثالث(ع) لرجل و قد اكثر من افراط الثناء عليه: اقبل على شانك, فان كثره الملق يهجـم علـى الظنه واذا حللت مـن اخيك فـى محل الثقه, فاعدل عن الملق الى حسن النيه.
امام هادى (ع) به كسـى كه در ستـايـش از ايشان افـراط كـرده بـود فرمودند: از اين كار خـوددارى كـن كه تملق بسيار, بدگمانى به بار مـىآورد و اگر اعتماد بـرادر مـومنت از تـو سلب شـد از تملق او دست بـردار و حسـن نيت نشـان ده.

16ـ جايگاه حسن ظن و سوء ظن
اذا كان زمان العدل فيه اغلب من الجور فحرام ان يظن باحد سوء حتى يعلم ذلك منه, واذا كان الجـور اغلب فيه مـن العدل فليـس لاحد ان يظن باحـد خيرا ما لـم يعلم ذلك منه.
هرگاه در زمانه اى عدل بيـش از ظلم رايج باشد, بدگمانـى به ديگرى حرام است, مگر آن كه (آدمـى ) بـدى از كسـى ببينـد. و هرگاه در زمانه اى ظلـم بيـش ازعدل باشد, تا وقتـى كه (آدمـى) خيرى ازكسـى نبينـد, نبايـد به او خـوشبيـن باشـد.

17ـ بهتر از نيكى و زيباتر از زيبايى
خير من الخير فاعله, و اجمل من الجميل قائله, وارجح من العلم حامله, و شـر مـن الشـر جـالبه , و اهـول مـن الهول راكبه.
بهتر از نيكى , نيكوكار است و زيباتر از زيبايى گوينده آن است , و برتر از علـم, حـامل آن است , و بـدتـر از بـدى , عامل آن است و وحشنـاك تــر از وحشت آوردنده آن است.

18ـ توقع بيجا
لاتطلب الصفا ممن كدرت عليه, و لا الوفاء لمن غدرت به, و لا النصح ممن صرفـت سوء ظنك اليه, فـانمـا قلب غيرك كقلبك له.
از كسى كه بر او خشم گرفته اى , صفا و صميميت مخواه و از كسى كه به وى خيانت كرده اى وفا مطلب و از كسـى كه به او بـدبيـن شده اى, انتظار خيرخـواهـى نداشته بـاش, كه دل ديگـران بـراى تـو همچـون دل تـو بــراى آنهاست.

19ـ برداشت نيكو از نعمتها
القوا النعم بحسـن مجاورتها والتمسوا الزياده فيها بالشكر عليهـا, واعلموا ان النفـس اقبل شـىء لمـا اعطيت و امنع شـىء لما منعت.
نعمتها را با برداشت خوب از آنهابه ديگران ارائه دهيد و با شكرگزارى افزون كنيد, و بدانيد كه نفـس آدمـى رو آورنده تريـن چيز است به آنچه به او بـدهـى و بـازدارنـده تـريـن چيز است از آنچه كه از او بازدارى.

20ـ خشم به زيردستان
الغضب على من تملك لوم.(20)
خشم بر زيردستان از پستى است.

کرامات امام هادي عليه السلام

1. صد نگهبان شمشیر به دست
از ابو سعید سهل بن زیاد نقل شده است که: ما در خانه «ابوالعباس فضل بن احمد بن ادریس» بودیم و صحبت از امام هادی علیه السلام به میان آمد. ابو العباس از پدرش نقل کرد که روزی نزد متوکل رسیدم، او را خشمگین و مضطرب دیدم. او به وزیرش «فتح بن خاقان» با خشم و غضب می گفت: این چه سخنانی است که در مورد این مرد می گویی و مرا از اجرای تصمیم باز می داری؟ فتح می گفت: یا امیرالمؤمنین! سخن چینها دروغ گفته اند. و بدین ترتیب تلاش می کرد متوکل را آرام سازد، ولی او آرام نمی گرفت و هر لحظه خشم و غضبش بیشتر می شد تا آنجا که گفت: به خدا سوگند! او را می کشم. او مرتب مردم را [علیه من] می شوراند و می خواهد فتنه ای برپا سازد و چشم طمع به دولت من دارد.

آن گاه دستور داد چهار نفر جلاد آماده شوند و به چهار نفر از غلامان خود دستور داد هنگامی که «علی بن محمد علیهماالسلام » وارد شد، بر او بتازید و با شمشیرهای خود او را قطعه قطعه کنید. ناگاه متوجه شدم امام هادی علیه السلام است که مأموران، حضرت را با وضع نامناسبی به حضور متوکل آوردند. ناگهان چهار غلامی که مأمور به قتل او بودند، به سجده افتادند و دستور متوکل را اجرا نکردند، و خود متوکل نیز از تخت به زیر آمده، عرض کرد: یابن رسول الله! چرا نابهنگام تشریف آورده اید؟ و مرتب دستها و صورت حضرت را می بوسید! حضرت فرمود: من به اختیار خود نیامده ام، بلکه به دعوت تو آمده ام و پیک تو مرا احضار نموده است.

آن گاه متوکل به فتح بن خاقان و دیگران خطاب کرد: مولای من و خودتان را بدرقه کنید! پیک «بد مادر» به دروغ او را احضار کرده است.

بعد از آنکه حضرت برگشتند، متوکل رو کرد به جلاّدها که چرا دستور مرا [در باره علی بن محمد علیهماالسلام [ اجرا نکردید؟ جواب دادند: آن گاه که او را وارد ساختید، ناگهان مشاهده کردیم که بیش از یکصد نفر شمشیر به دست دور او را گرفته اند! از دیدن آنان آن قدر وحشت کردیم که نتوانستیم مأموریت را انجام دهیم.

2. نیروهای مسلّح امام هادی علیه السلام
امام هادی علیه السلام گاه اراده می کرد که از طریق کرامت، قدرت معنوی و ولایت تکوینی خویش را به ستمگران دوران نشان دهد که از جمله، مورد ذیل است:

متوکل عباسی برای تهدید و ارعاب امام هادی علیه السلام او را احضار کرد و دستور داد هر یک از سپاهیانش کیسه (و توبره) خود را پراز خاک قرمز کنند و در جای خاصی بریزند.

تعداد سپاه او که نود هزار نفر بود، خاکهای کیسه های شان را روی هم ریختند و تلّ بزرگی از خاک را ایجاد کردند. متوکل با امام هادی علیه السلام روی آن خاکها قرار گرفتند و سربازان و لشکریان او در حالی که به سلاح روز مسلح بودند، از برابر آنان رژه رفتند.

خلیفه ستمگر عباسی از این طریق می خواست آن حضرت را مرعوب سازد و از قیام علیه خود باز دارد. حضرت برای خُنثی نمودن این نقشه، به متوکل رو کرد و فرمود: «آیا می خواهی سربازان و لشکریان مرا ببینی؟»
متوکل که احتمال نمی داد حضرتش سرباز و سلاح داشته باشد، یکوقت متوجه شد که میان زمین و آسمان پر از ملائکه مسلح شده، و همگی در برابر آن حضرت آماده اطاعت می باشند. آن ستمگر از دیدن آن همه نیروی رزمی، به وحشت افتاد و از ترس غش کرد. چون به هوش آمد، حضرت فرمود: «نَحْنُ لا نُناقِشُکُمْ فِی الدُّنْیا نَحْنُ مُشْتَغِلُونَ بِاَمْرِ الاْآخِرَةِ فَلا عَلَیْکَ شَی ءٌ مِمّا تَظُنُّ؛ در دنیا با شما مناقشه نمی کنیم [چرا که] ما مشغول امر آخرت هستیم. پس آنچه گمان می کنی، درست نیست.»


3. تصویر و شیر درنده
خلفای عباسی هر چند از نظر نسب، قرابت و خویشاوندی با ائمه اطهار علیهم السلام داشتند و در حضرت «عبد المطلب» که پدر عباس و ابوطالب بود، مشترک بودند، ولی با این حال، بدتر از بنی امیه عمل کردند. و ظلم و ستمهای فراوانی به اولاد علی علیه السلام روا داشتند و از هیچ گونه تحقیر و ستم در مورد خاندان عصمت فروگذار نکردند.

متوکل یکی از خلفای عباسی است که از هر را از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 234 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19

ندگینامه امام جواد علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم
دهم رجب سالروز میلاد باسعادت جواد الائمه حضرت امام محمد تقی ( علیه السلام ) نهمین پیشوای شیعیان است . تنها فرزند وجگر گوشه امام رضا (علیه السلام) که درسنین کودکی سایه پر مهر پدر را از دست داد وردای امامت ورهبری امت اسلامی را بر دوش گرفت و طی هفده سال جانهای تشنه حقیقت ومعنویت را از وجود پر برکت خویش بهرمند وبه احیای دین مبین اسلام که دست خوش آماج حملات از خدا بی خبران شده بود پرداخت . اما همین از خدا بی خبران که تاب تحمل وجود ذی جود امام را نداشتند خیلی زود زشت ترین عمل زندگی خود را مرتکب شدند وحضرت را در سنین جوانی به شهادت رساندند.
بجاست به این مناسبت گوشه ای از زندگی امام را مختصرا بیان نمائیم تا مقدمه ای بر شناخت بیشتر آن بزرگوار باشد.
نام : محمد
کنیه : ابوجعفر
القاب : تقی ، جواد
نام پدر : علی(علیه السلام)
نام مادر : ام ولدی ، سَبیکِه یا خَیزَران
تاریخ تولد : 10رجب سال 195هجری
محل تولد : مدینه منوره
مدت امامت : 17سال
طول عمر : 25سال
تاریخ شهادت : آخرذیقعده سال 220
قاتل : همسرامام ام فضل ( دختر مأمون)
نحوه شهادت : مسمومیت با زهر
محل دفن : کاظمین

در انتظار جواد آل محمد (ع)
نحوه تولد
زندگینامه
گزیده ای از سخنان امام


در انتظار جواد آل محمد (ع)
عمر مبارک امام رضا (ع) به چهل و هفت سال رسیده بود و عقربه تاریخ, سال 195 هجری را نشانه می رفت ولی هنوز امام نهم متولد نشده بود . مسئله جانشینی امام رضا (ع) اصحاب و شیعیان حضرت (ع) را متاثر کرده بود . این اندوه زمانی به فزونی می رفت که فرقه واقفیه که بنا به دلائل مادی و تصرف سهم امام و عدم بازگرداندن آن به حضرت رضا (ع) ، قائل به غیبت امام کاظم (ع) شده بودند, و در تبلیغات خویش عدم داشتن فرزند پسر از سوی امام رضا (ع) را دلیل بر ادعای موهم خود می دانستند ... تا جایی که یکی از همین افراد در نامه ای خطاب به حضرت نوشت : تو چگونه امام هستی در حالی که فرزندی نداری ! حضرت در پاسخ فرمودند : تو از کجا می دانی که فرزندی ندارم ، به خدا سوگند روزها و شبها سپری نمی شود مگر اینکه خداوند فرزند پسری را به من عنایت فرماید که حق و باطل را از هم جدا سازد . (1)
وسرانجام دردهم رجب سال 195هجری این وعده راستین امام به حقیقت پیوست وجواد الائمه چشم به جهان گشود وقلب امام هشتم رامملو ازشادمانی وشعف نمود.

نحوه تولد
هنگامی که شب دهم رجب فراررسید امام رضا(علیه السلام) به خواهر گرامی خود فرمودند: ای حکیمه خاتون امشب فرزندم ،امام بعداز من ،جوادم به دنیا می آید ،به هنگام ولادت او حاضر باش وخیزران رایاری نما.
حکیمه خاتون می فرماید:من درآن شب نزد خیزران ماندم وچون ماندم وچون شب به نیمه رسید ناگهان چراغ اتاق خاموش ونوری برتمام اتاق مستولی شد وکم کم چهره تابان امام جواد(علیه السلام)هویداگشت.
دراین هنگام اورادرآغوش گرفته و آن کودک طیب وطاهر رادرون لباسهای پاکیزه نهادم ،آنگاه امام رضا(علیه السلام)درحالیکه لبخند برلبانمبارکشان نقش بسته بود وارد اتاق شدند وآن طفل را گرفته ودرآغوش پرمهر خود جای دادند.
وبدنیسان آن نوگل بوستان امامت پابه عرصه دنیا نهاده وامام رضا(علیه السلام)راباتولد خود سرو ساختند .

زندگینامه
این امام همام دردامان پاک ومقدس مادری همچون ام ولدی که اورا سبیکه می نامیدند رشد ونمو کرد مادری که امام رضا(علیه السلام)نام خَیزُران رابراو نهاد بود. این بانوی مکرمه ازمنطقه نوبه واز نسل ماریه قبطیه ،همسر پیامبرعظیم الشأن اسلام ومادر حضرت ابراهیم پسر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)وازبانوان بسیار عظیم الشأن زمان خود بودند .
حضرت امام جواد(علیه السلام) ازبدو تولد تا سن 5 سالگی درسایه تعالیم پدر بزرگوارشان وتا سن 8سالگی درفراق آن دُرّ گرانبها درمدینه می زیستند.
باشهادت امام رضا (علیه السلام) بارسنگین امامت وولایت جامعه بحران زده آن دوران که مصادف بااوج اقتدا عباسیان بود ازطرف خداوند برشانه ایشان نهاده شد. شاید این شبهه دراذهان عده ای نقش ببندد که چگونه می شود کودکی 8ساله ازعهده مسئولیت رهبری وهدایت شیعیان برآید؟
درآن زمان نیز عده ای ازشیعیان دراین مسأله تآمل داشتند تااینکه گروهی ازعلماء و فضلاء ازاطراف واکناف ممالک اسلامی برای حج به مکه عظیمت نموده وبعد از اتمام فرائض به حضور آن گوهر تابناک زمانه رسیدند وپس ازرؤیت فضائل و کمالات وعلم بی پایان امام ،با جان ودل به ولایت آن منبع سعادت تن دردادند وزنگار شک وشبهه راازآئینه خاطره های خود زدودند (2)
روایات راجع به فضل وکمالات امام جواد ( علیه السلام ) بسیاراست چنانکه شیخ کلینی ودیگران روایت کرده اند امام دریک مجلس که طی چند روز متوالی برگزارگردیده سی هزار مسأله ازمسائل بسیار دشوار آن زمان راکه بزرگ ازپاسخگونی به آن عاجز بودند پاسخ گفتند(3)
دوران امامت حضرت هفده سال بوده که بیشتر آن دردوران خلافت مامون وحدود دوسال ونیم آن درعصر معتصم گذشت .
مأمون پس ازبه شهادت رساندن امام رضا(علیه السلام) درهمان سال به بغداد رفت ودر مقابل امام جواد(علیه السلام) یک سیاست سه بعدی را درپیش گرفت:
1- در درجه اول می خواست باتظاهر به بستگیهای سببی ونسبی باامامان شیعه ازمقبولیت ومحبوبیت آنان به نفع خود استفاده کند طبق همین سیاست امام جواد(علیه السلام)رااز مدینه به بغداد فراخواند ودختر خود ام الفضل راکه نه ساله بود به عقد ایشان درآورد تاازقدرت اجتماعی ونفوذ ایشان درجهت کسب پایگاه مردمی مستحکم برای خود سود ببرد.
2- روش دوم مأمون این بود که امام را دائمأ تحت مراقبت قراردهد وفعالیتهای ایشان راشدیدأ کنترل نماید تا امام نتواند با استفاده ازمقبولیت عمومی وپایگاه مردمی انقلاب کنند که باطرح نقشه ازدواج دخترش باامام جواد(علیه السلام)به این مقصود نیزنائل می گشت.
3- مأمون درصدد بود باشیوههای مختلف چهره امام را لکه دار کند وپایگاه مردمی ایشان راتضعیف نماید،مناظره هایی که درسالهای آغازدوران امامت امام جواد(علیه السلام)دردرباره ترتیب داده شد وطی آن مأمون زبردست مذاهب مختلف رامی گماشت تامسائل مشکل کلامی وفقهی وفلسفی رابا امام مطرح سازند به منظور دستیابی به همین هدف بود.
پس ازآن ازدواج تحمیلی امام جواد ( علیه السلام ) به مدینه بازگشتند وحدود 15سال باهمسرشان درمدینه زندگی کردند اماچون ام الفضل نازا بود ،همین امرباعث شد که امام جواد(علیه السلام)باکنیزمغربیه ای به نام سمانه ازدواج نمایند که ثمره این ازدواج تولد حضرت امام علی النقی(علیه السلام)دهمین پیشوای شیعیان گردید.
مأمون درهفدهم رجب سال 218هجری از دنیا رفت و برادرش معتصم به جای او برمسند خلافت نشست باروی کارآمدن معتصم فشاررژیم نسبت به امام بیشترشد چون مأمون روش تزویر راترجیح می داد ولی معتصم معتقد به زور بود. وازآنجا که امام جواد ( علیه السلام ) به واسطه مقام امامت وپیشوای شیعه شهرت وعظمت کافی بدست آورد ه بوددستگاه خلافت معتصم نگران بود که مبادا حرکتی به رهبری امام برضد حکومت مرکزی ترتیب داده شود،ازاین رو دربیست وهشتم ماه محرم سال 202 ه،ق حضرت راازمدینه به بغداد دعوت نمود،هرچند این دعوت بااحترام وتعظیم صورت گرفت ولی درحقیقت امر،احضار اجباری ،وهدف این بود که حضرت زیرنظر مستقیم خلیفه قرارگیرد.
دراین ایام معتصم وجعفربن مأمون برادر ام الفضل اوراتحریک کردند که امام رامسموم کرده به شهادت برساند،ازاین روسمی رادرانگور تزریق کرده برای ام الفضل فرستادند اونیز آنرا درون کاسه ای گذاشت ودرمقابل همسر جوانش حضرت امام جواد (علیه السلام)قرارداد. شهادت ومسومیت امام جواد(علیه السلام)یکی از غم انگیزترین صحنه های شهادت درراه خداست چنانکه پدربزرگوارشان حضرت امام رضا(علیه السلام)ازآن خبر داده بودند :
کمی بعداز تولد امام جواد ( علیه السلام ) حضرت امام رضا ( علیه السلام ) درسخنان کوتاهی خطاب به اصحابشان فرمودند :
خداوند فرزندی نصیبم کرد که همچون موسی بن عمران شکافنده دریاهاست ومادرش بسان مادر عیسی پاک ومقدس است ولی او به ظلم کشته می شود بطوریکه فرشتگان آسمان براو می گریند وخداوند بردشمن اووبرکسی که به اوستم نماید،غضب می کند واورابه عذابی دردناک گرفتار می سازد .

گزیده ای از سخنان امام
دراینجا ما گوشه ای ازروایات آن امام همام ودسته گلی ازبوستان سخنان ناب آن امام فرزانه رابه شما هدیه می نمائیم .
-اعتماد به خداوند تعالی بهاء هرچیز گران ونردبانی به سوی هرچیز بلندی است.
-عزت مؤمن دربی نیاز او ازمردم است.
-مباش ولی خدا درآشکارا ودشمن خدا درپنهان
-بپرهیز ازرفاقت باآدم بد بدرستیکه او شمشیر کشیده[ای ] می ماند [که] منظرش نیکو است ولی آثارش زشت است.
-مؤمن محتاج به سه خصلت [ است ] : توفیق ازحق تعالی ،واعظی ازنفس خود که پیوسته اوراموعظه کند،و کسی که اورانصیحت می کند.
-رونمودن به سوی حق تعالی [ با ] دلها رساننده تر است ازبه رنج درآوردن اعضاء وجوارح بااعمال.
-مجالست وهمنشینی بااشرار ومردمان بدسبب بدگمانی می شود به اخیار ومردمان خوب .
-هرکس که به زمان (ناملایمات زمانه) خشم گیرد خشمش طول خواهد کشید.
-ستم کردن بربندگان خدا توشه بدی است برای سفرآخرت.
-مردی که قدرخود راشناخت هلاک نشد.
-مرد درزیر زبانش پنهان است.
-کسی که به عافیت وسلامت خودازکسانی که پائین تر ازاویند راضی باشد عافیت وسلامتی کسانی که بالاتر ازاویند روزی اوخواهد شد.

--------------------------------------------------------------
(1) اصول کافی ج 1 ص 320 ، بحار الانوار ج 50 ص 22
(2) منتهی الآمال ،ج2، ص 575
(3) منتهی الآمال ،ج2، ص 576

 

از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 227 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19

احادیث و روایاتاحاديث قدسي، روايات چهارده معصوم عليهم السلام، كلمات حكمت آموز از كتابهاي مقدس، انبيا و حكيمان نگاه به صورت عالم از روى محبت، عبادت است امام موسى ‏بن‏ جعفر علیه السلام مى‏ فرمایند:
«النَّظَرُ الى وَجْهِ الْعالِمِ حُبّاً لَهُ عِبادَة»« نگاه به صورت عالم از روى محبت، عبادت است». وسائل 18/ 458 به نقل از سایت صلوة + نوشته شده در  پنجشنبه هجدهم اسفند 1390ساعت 20:20  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  نظر بدهید حدیثی از امام موسی کاظم علیه السلام درباره نماز جماعت قال ابوالحسن موسی بن جعفر علیه السلام: إن الصلاة فی الصف الاول کالجهاد فی سبیل الله عزوجل. امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: نماز در صف اول جماعت همانند جهاد در راه خداوند متعال است. وسائل الشیعه، ج5، ص 387. به نقل از سایت راسخونتعدادی دیگر از احادیث را درباره نماز جماعت بخوانید در : تعدادی از احادیث معصومین علیهم السلام درباره نماز جماعت + نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هفتم خرداد 1389ساعت 12:45  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات شیعه واقعی در کلام امام موسی کاظم علیه السلام عن الامام الکاظم علیه السلام: « ... انما شیعة علیّ من صدق قوله فعله »امام کاظم علیه السلام فرمود: « همانا شیعه علی کسی است که قول او فعلش را تصدیق نماید»کافی / ج 8 / ص 228 / ح 290به نقل از کتاب دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات/ علی اصغر رضوانی / انتشارات جمکرانلینک مرتبط:معرفی چند لینک بسیار مفید به بهانه عید غدیر خم + نوشته شده در  شنبه چهاردهم آذر 1388ساعت 9:50  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات پاداش افطارى دادن قال الكاظم (عليه السلام) فطرك اخاك الصائم خير من صيامك. امام كاظم (عليه السلام) فرمود: افطارى دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبى) بهتر است. الكافى، ج 4 ص 68، ح 2 به نقل از : چهل حديث روزه  / گردآورنده محمد حسين فلاح زاده / سايت بلاغاحاديث ديگر در رابطه با روزه و ماه رمضان را بخوانيد در اينجا + نوشته شده در  یکشنبه سی و یکم خرداد 1388ساعت 20:12  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات راه رسيدن به ثواب زيارت امام زمان دوست داري به ثواب زيارت امام زمان خودت برسي؟ دوست داري جز ياران و كمك كاران امام زمانت باشي؟امام موسي كاظم عليه السلام فرموده اند:« كسي كه نمي تواند ما را زيارت نمايد، پيروان صالح ما را ديدار كند كه ثواب زيارت ما برايش نوشته مي شود و هركس نمي تواند ما را صله كند ، پس نيكان پيرو ما را صله نمايد ،‌براي او ثواب صله ما نوشته مي شود»كامل الزيارات، 319، باب 105 به نقل از مكيال المكارم، تكاليف بندگان نسبت به آن حضرت، تكليف سي و يكم: سعي در خدمت كردن به آن حضرت عليه السلام + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 15:7  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات تمام علم مردم در چهارچیز است قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فى أرْبَع: أَوَّلُها أنْ تَعْرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِيَةُ أنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ، وَالثّالِثَةُ أنْ تَعْرِفَ ما أرادَ مِنْكَ، وَالرّبِعَةُ أنْ تَعْرِفَ ما يُخْرِجُكَ عَنْ دينِكَ.([ كافى: ج 1، ص 50، ح 11، أعيان الشيعة: ج 2، ص 9، نزهة النّاظر: ص 121، ح 1.]) امام هفتم حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: تمام علم مردم را در چهار مورد شناسائى كرده ام: اوّلين آن ها اين كه پروردگار و آفريدگار خود را بشناسى و نسبت به او شناخت پيدا كنى. دوّم، اين كه بفهمى كه از براى وجود تو و نيز براى بقاء حيات تو چه كارها و تلاش هائى صورت گرفته است. سوّم، بدانى كه براى چه آفريده شده اى و منظور چه بوده است. چهارم، معرفت پيدا كنى به آن چيزهائى كه سبب مى شود از دين و اعتقادات خود منحرف شوى (يعنى راه خوشبختى و بدبختى خود را بشناسى و در جامعه چشم و گوش بسته حركت نكنى). به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:58  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات ضرورت و لزوم دعا قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : ما مِنْ بَلاء يَنْزِلُ عَلى عَبْد مُؤْمِن فَيُلْهِمُهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الدُّعاءَ إِلاّ كانَ كَشْفُ ذلِكَ الْبَلاءِ وَشيكاً، وَ ما مِنْ بَلاء يَنْزِلُ عَلى عَبْد مُؤْمِن فَيُمْسِكُ عَنِ الدُّعاءِ إلاّ كانَ ذلِكَ الْبَلاءُ طَويلاً، فَإذا نَزَلَ الْبَلاءُ فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعاءِ وَ التَّضَرُّعِ إلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.([ اصول كافي: ج 2، ص 471، ح 2. وسائل الشّيعة: ج 7، ص 44، ح 8674.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود : نيست بلائى كه بر مؤمن وارد شود مگر آن كه به وسبله دعا سريع بر طرف مى گردد; و چنانچه دعا نكند طولانى خواهد، پس هنگامى مصيتى و بلائى وارد شد، به درگاه خداوند دعا و تضرّع كنيد به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:57  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات هشدار در مورد داشتن عوارض در داروها و معرفي سودمند ترين و نافع ترين درمان قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : لَيْسَ مِنْ دَواء إلاّ وَ هُوَ يُهَيِّجُ داءً، وَ لَيْسَ شَيْءٌ فِي الْبَدَنِ أنْفَعَ مِنْ إمْسَاكِ الْيَدِ إلاّ عَمّا يَحْتاجُ إلَيْهِ([ كافي: ج 8، ص 273، ح 409. وسائل الشّيعة: ج 2، ص 408، ح 2490. بحار: ج 59، ص 68، ح 18.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: هيچ داروئى نيست مگر آن كه در اثر عوارض جنبى آن دردى ديگر را تهييج و تحريك مى نمايد; و هيچ درمانى بهتر و سود مندتر از امساك و خوددارى نيست مگر در حال نياز و ضرورت. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:56  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات يك بنده ي نمونه ي خدا  قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : رَحِمَ اللهُ عَبْداً تَفَقَّهَ، عَرَفَ النّاسَ وَلايَعْرِفُونَهُ.([ نزهة النّاظر و تنبيه الخاطر حلوانى: ص 122، ح 2.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: خداوند متعال رحمت كند بنده اى را كه در مسائل دينى تفقه و تحقيق نمايد (فقيه و عالم باشد) و نسبت به مردم شناخت پيدا كند، گرچه مردم او را نشناسند و قدر و منزلت او را ندانند. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:56  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات بد بنده اي است آنكه قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : بِئْسَ الْعَبْدُ يَكُونُ ذاوَجْهَيْنِ وَ ذالِسانَيْنِ.([ تحف العقول: ص 291، بحارالأنوار: ج 1، ص 150، ضمن ح 30.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: بد شخصى است آن كه داراى دو چهره و دو زبان مى باشد، - كه در پيش رو چيزى گويد و پشت سر چيز ديگر -. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:55  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات شرايط ضمانت رحمت خدا بر مردم زمين قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : إنَّ أهْلَ الاْرْضِ مَرْحُومُونَ ما يَخافُونَ، وَ أدُّوا الاْمانَةَ، وَ عَمِلُوا بِالْحَقِّ.([ تهذيب الأحكام: ج 6، ص 350، ح 991، وافى: ج 4، ص 433، ح 2273.]) فرمود: اهل زمين مورد رحمت - و بركت الهى - هستند، مادامى كه خوف و ترس - از گناه و معصيت داشته باشند -، اداى امانت نمايند و حقّ را دريابند و مورد عمل قرار دهند. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:55  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات سفارش امام به مشورت كردن قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : مَنِ اسْتَشارَ لَمْ يَعْدِمْ عِنْدَ الصَّوابِ مادِحاً، وَ عِنْدَالْخَطإ عاذِراً.([ نزهة الناظر و تنبيه الخاطر: ص 123، ح 13، بحارالأنوار: ج 75، ص 140، ح 37.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: كسى كه در امور زندگى خود ـ با اهل معرفت ـ مشورت كند، چنانچه درست و صحيح عمل كرده باشد مورد تعريف و تمجيد قرار مى گيرد و اگر خطا و اشتباه كند عذرش پذيرفته است. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:54  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات نصيحت گر دروني را دريابيم وگرنه... قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : مَنْ لَمْ يَكُنْ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ تَمَكَّنَ مِنْهُ عَدُوُّهُ ـ يعني الشّيطان ـ.([ نزهة الناظر و تنبيه الخاطر: ص 124، ح 15.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: هر كسى عقل و تدبيرش را مورد استفاده قرار ندهد، دشمنش - يعنى; شياطين إنسى و جنّى و نيز هواهاى نفسانى - به راحتى او را مى فريبند و منحرف مى شود. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:54  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات بافضيلت ترين چيزي كه بين بندگان تقسيم شده عقل است قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : ما قُسِّمَ بَيْنَ الْعِبادِ أفْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ، نَوْمُ الْعاقِلِ أفْضَلُ مِنْ سَهَرِالْجاهِلِ.([ تحف العقول: ص 213، بحارالأنوار: ج 1، ص 154، ضمن ح 30، و ج 75، ص 312، ضمن ح 1.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: چيزى با فضيلت تر و بهتر از عقل، بين بندگان توزيع نشده است، (تا جائى كه) خواب عاقل - هوشمند - افضل و بهتر از شب زنده دارى جاهل بى خرد است. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:53  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات آداب حمام رفتن قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : لا تَدْخُلُوا الْحَمّامَ عَلَى الرّيقِ، وَ لا تَدْخُلُوهُ حَتّى تُطْعِمُوا شَيْئاً.([ وسائل الشّيعة: ج 2، ص 52، ح 1454.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: بعد از صبحانه، بدون فاصله حمّام نرويد; همچنين سعى شود با معده خالى داخل حمام نرويد، بلكه حتّى الامكان قبل از رفتن به حمّام قدرى غذا بخوريد. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:53  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات خوردن گوشت ماهي موجب لاغر شدن مي شود قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : اللَّحْمُ يُنْبِتُ اللَّحْمَ، وَالسَّمَكُ يُذيبُ الْجَسَدَ.([ وسائل الشيعة: ج 25، ص 78، ح 21240.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: خوردن گوشت، موجب روئيدن گوشت در بدن و فربهى آن مى گردد; ولى خوردن ماهى، گوشت بدن را آب و جسم را لاغر مى گرداند. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:52  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات در نكوهش شوخي و مزاح بيجا و شرح مضرات آن قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : اِيّاكَ وَ الْمِزاحَ، فَاِنَّهُ يَذْهَبُ بِنُورِ ايمانِكَ، وَ يَسْتَخِفُّ مُرُوَّتَكَ.([ وسائل الشّيعة: ج 12، ص 118، ح 15812.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: بر حذر باش از شوخى و مزاح ـ بى جا ـ چون كه نور ايمان را از بين مى برد و جوانمردى و آبرو را سبك و بى اهميّت مى گرداند.به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:52  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات نتيجه راستگويي، نيت پاك و نيك و احسان و نيكي به دوستان و خانواده قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَكى عَمَلُهُ، وَ مَنْ حَسُنَتْ نيَّتُهُ زيدَ فى رِزْقِهِ، وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإخْوانِهِ وَ أهْلِهِ مُدَّ فى عُمْرِهِ.([ تحف العقول: ص 388، س 17، بحارالأنوار: ج 75، ص 303، ضمن حديث 25.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: هر كه زبانش صادق باشد اعمالش تزكيه است، هر كه فكر و نيّتش نيك باشد در روزيش توسعه خواهد بود، هر كه به دوستان و آشنايانش نيكى و احسان كند، عمرش طولانى خواهد شد. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:51  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات در سوگ مرگ مومن قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : اِذا ماتَ الْمُؤْمِنُ بَكَتْ عَلَيْهِ الْمَلائِكَةُ وَ بُقاعُ الاَْرضِ.([ اصول كافى: ج 1، ص 38، بحارالأنوار: ج 82، ص 177، ح 18.]) حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: زمانى كه مؤمن بميرد، ملائكه و ممتازترين قسمتهاي زمين براى او گريه مى كنند. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:51  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات هرچه براي مومن پيش آيد خير اوست قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : الْمُؤْمِنُ بِعَرْضِ كُلِّ خَيْر، لَوْ قُطِّعَ أنْمِلَةً أنْمِلَةً كانَ خَيْراً لَهُ، وَ لَوْ وَلّى شَرْقَها وَ غَرْبَها كانَ خَيْراً لَهُ كتاب التمحيص: ص 55، ح 109، بحار الأنوار: ج 64، ح ص 242، ح 79.حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: مؤمن (هميشه، در همه حالات) در معرض خير و سعادت خواهد بود، چنانچه (در سختى قرار گيرد و) بندهاى بدنش قطعه قطعه گردد برايش خير و خوشبختى است; و اگر هم تمام شرق و غرب دنيا در اختيارش قرار گيرد، نيز برايش خير و سعادت است. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:50  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات نتيجه راستگويي و امانت داري و عاقبت خيانت و دروغ گويي قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : أداءُ الاْمانَةِ وَ الصِّدقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَ الْخِيانَةُ وَ الْكِذْبُ يَجْلِبانِ الْفَقْرَ وَ النِّفاقَ.تحف العقول: ص 297، بحارالأنوار: ج 75، ص 327، ضمن ح 4.فرمود: امانت دارى و راست گوئى، هر دو موجب توسعه روزى مى شوند; وليكن خيانت در امانت و دروغ گوئى موجب فلاكت و بيچارگى و سبب تيرگى دل مى باشد. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:50  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات پرهيز از بي تفاوتي قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : أبْلِغْ خَيْراً وَ قُلْ خَيْراً وَ لا تَكُنْ إمَّعَة تحف العقول: ص 304، بحارالأنوار: ج 2، ص 21، ح 62، و ج 75، ص 325، ح 2.حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: نسبت به هم نوع خود خير و نيكى داشته باش، و سخن خوب و مفيد بگو، و خود را تابع بى تفاوت و بى مسئوليّت قرار مده. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:49  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات ارزش تفقه در دين و يادگيري مسائل و احكام اعتقادي و عملي دين قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : تَفَقَّهُوا فى دينَ اللهِ، فَاِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصيرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ، وَ السَّبَبُ اِلَى الْمَنازِلِ الرَفيعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَليلَةِ فِى الدّينِ وَ الدّنيا تحف العقول: ص 302، بحارالأنوار: ج 10، ص 247، ح 13. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: مسائل و احكام اعتقادى و عملى دين را فرا گيريد، چون كه شناخت احكام و معرفت نسبت به دستورات خداوند، كليد بينائى و بينش و انديشه مى باشد و موجب تماميّت كمال عبادات و اعمال مى گردد; و راه به سوى مقامات و منازل بلندمرتبه دنيا و آخرت است. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:49  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات برتري فقيه بر عابد قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام): فَضْلُ الْفَقيهِ عَلَى العابِدِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَواكِبِ، وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فى دينِهِ لَمْ يَرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَلاً. تحف العقول: ص 303 و ص 209.حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: ارزش و فضيلت فقيه بر عابد همانند فضيلت خورشيد بر ستاره ها است; و كسى كه در امور دين فقيه و عارف نباشد، خداوند نسبت به اعمال او راضى نخواهد بود.به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:48  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات آداب و روش برخورد با عالم و جاهل و قبولي اعمال عاقل قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : عَظِّمِ العالِمَ لِعِلْمِهِ وَدَعْ مُنازَعَتَهُ، وَ صَغِّرِالْجاهِلَ لِجَهْلِهِ وَلاتَطْرُدْهُ وَلكِنْ قَرِّبْهُ وَ عَلِّمْهُ. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: عالم را به جهت عملش تعظيم و احترام كن و با او منازعه منما، و اعتنائى به جاهل مكن ولى طردش هم نگردان، بلكه او را جذب نما و آنچه نمى داند تعليمش بده. تحف العقول: ص 303 و ص 209.و قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : قَليلُ الْعَمَلِ مِنَ الْعاقِلِ مَقْبُونٌ مُضاعَفٌ وَ كَثيرُالْعَمَلِ مِنْ أهْلِ الْهَوى وَالْجَهْلِ مَرْدُودٌتحف العقول: ص 286، بحارالأنوار: ج 70، ص 111، ح 14. و حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: اعمال شخص عاقل مقبول است و چند برابر أجر خواهد داشت گرچه قليل باشد، ولى شخص نادان و هوسران گرچه زيادكار و خدمت و عبادت كند پذيرفته نخواهد بود.به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:48  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات نمازهاي نافله و مستحبي قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : صَلوةُ النّوافِلِ قُرْبانٌ اِلَى اللهِ لِكُلِّ مُؤمِنوسائل الشيعة: ح 4 ص 73، ح 4547. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: انجام نمازهاى مستحبّى، هر مؤمنى را به خداوند متعال نزديك مى نمايد. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:47  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات اين چهار چيز را به همراه داشته باشيد و فضيلت تسبيح تربت امام حسين عليه السلام قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : دَخَلْتُ إلَيْهِ، فَقالَ: لا تَسْتَغْني شيعَتُنا عَنْ أرْبَع: خُمْرَة يُصَلِّي عَلَيْها، وَ خاتَم يَتَخَتَّمُ بِهِ، وَ سِواك يَسْتاكُ بِهِ، وَ سُبْحَة مِنْ طينِ قَبْرِ أبي عَبْدِ اللّهِ ع فيها ثَلاثٌ وَ ثَلاثُونَ حَبَّةً، مَتى قَلَّبَهَا ذاكِراً لِلّهِ كُتِبَ لَهُ بِكُلِّ حَبَّة أرْبَعُونَ حَسَنَةً، وَ إذا قَلَّبَها ساهِياً يَعْبَثُ بِها كُتِبَ لَهُ عِشْرُونَ حَسَنَةًتهذيب الأحكام: 6/75، ح 147، بحار الأنوار: 101/132، ح 61. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: شيعيان و دوستان ما (در هر حال و در هر كجاكه باشند) از چهار چيز نبايد بى نياز باشند: جانمازى كه بر آن نماز بخوانند، انگشترى كه در دست نمايند، مسواكى كه دندانهاى خود را به وسيله آن مسواك كنند; و تسبيحى از تُربت امام حسين (عليه السلام) كه داراى 33 دانه باشد و به وسيله آن ذِكر گويد، كه خداوند متعال در مقابل هر دانه آن چهل حَسَنِه در نامه اعمالش ثبت مى نمايد; و چنانچه آن را دست گيرد بدون آن كه ذِكرى و دعائى بخواند 20 حسنه به او داده مى شود. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:47  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات تشبيه دنيا به مار و همچنين آب دريا قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : مَثَلُ الدّنيا مَثَلُ الْحَيَّةِ، مَسُّها لَيِّنٌ وَ فى جَوْفِهَا السَّمُّ الْقاتِلِ، يَحْذَرُهَاالرِّجالُ ذَوِى الْعُقُولِ وَ يَهْوى اِلَيْهَاالصِّبْيانُ بِأيْديهِم تحف العقول: ص 292، بحارالأنوار: ج 1، ص 152، ضمن ح 30.حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: مَثَل دنيا همانند مار است كه پوست ظاهر آن نرم و لطيف و خوشرنگ، ولى در درون آن سمّ كشنده اى است كه مردان عاقل و هشيار از آن گريزانند و بچّه صفتان و بولهوسان به آن عشق مي ورزند. و قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : مَثَلُ الدُّنيا مَثَلُ ماءِالْبَحْرِ كُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعطْشانُ اِزْدادَ عَطَشاً حَتّى يَقْتُلُهُتحف العقول: ص 292، بحارالأنوار: ج 1، ص 152، ضمن ح 30. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: مَثَل دنيا (و اموال و زيورآلات و تجمّلات آن) همانند آب دريا است كه انسانِ تشنه، هر چه از آن بياشامد بيشتر تشنه مى شود و آنقدر ميل مى كند تا هلاك شود. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:46  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات تنها راه هدايت قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : مَنْ نَظَرَ بِرَأيْهِ هَلَكَ، وَ مَنْ تَرَكَ أهْلَ بَيْتِ نَبيِّهِ ضَلَّ، وَ مَنْ تَرَكَ كِتابَ اللهِ وَ قَوْلَ نَبيِّهِ كَفَرَ اصول كافى: ج 1 ص 72 ح 10.حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: هركس به رأى و سليقه خود اهميّت دهد و در مسائل دين به آن عمل كند هلاك مى شود، و هركس اهل بيت پيغمبر صلّى الله عليه وآله وسلّم را رها كند گمراه مى گردد، و هركس قرآن و سنّت رسول خدا را ترك كند كافر مى باشد. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:45  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات خدا بنده پرخواب و همچنين بي كار را دشمن دارد قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : إنَّ اللهَ لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ النَّوّامَ، إنَّ اللهَ لَيُبْغِضُ الْعَبْدَ الْفارِغَ وسائل الشّيعة ج 17 ص 58 ح 4.حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: همانا خداوند دشمن دارد آن بنده اى را كه زياد بخوابد، و دشمن دارد آن بنده اى را كه بيكار باشد. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:45  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات تواضع و فروتني یعنی چه؟ معنا مفهوم تعریف عملی تواضع قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) :: التَّواضُعُ: أنْ تُعْطِيَ النّاسَ ما تُحِبُّ أنْ تُعْطاهُوسائل الشّيعة: ج 15، ص 273، ح 20497. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: تواضع و فروتنى آن است كه آن چه دوست دارى، ديگران درباره تو انجام دهند، تو هم همان را درباره ديگران انجام دهى. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:45  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات توصيه به پسران و مردان قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : يُسْتَحَبُّ غَرامَةُ الْغُلامِ فى صِغَرِهِ لِيَكُونَ حَليماً فى كِبَرِهِ وَ يَنْبَغى لِلرَّجُلِ أنْ يُوَسِّعَ عَلى عَيالِهِ لِئَلاّ يَتَمَنَّوْا مَوْتَهَوسائل الشّيعة: ج 21، ص 479، ح 27805. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: بهتر است پسر را در دوران كودكى به كارهاى مختلف و سخت، وادار نمائى تا در بزرگى حليم و بردبار باشد; و بهتر است مرد نسبت به اهل منزل خود دست و دل باز باشد و در حدّ توان رفع نياز كند تا آرزوى مرگش را ننمايند. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:44  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات فضيلت ذكر صلوات بر محمد و آل محمد قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : ما فِى الْميزانِ شَيْيءٌ أثْقَلُ مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمّدأصول كافى: ج 2، ص 494، ح 15. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: در ميزان الهى نيست عمل و چيزى، سنگين تر از ذكر صلوات بر محمّد و اهل بيتش (صلوات الله عليهم اجمعين). به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:43  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات نتيجه بي توجهي به بهداشت و پاكيزگي  قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : وَشَعْرُ الْجَسَدِ إذا طالَ قَطَعَ ماءَ الصُّلْبِ، وَأرْخىَ الْمَفاصِلَ، وَ وَرِثَ الضَّعْفَ وَالسِلَّ، وَ إنَّ النُّورَةَ تَزيدُ فِى ماءِالصُّلْبِ، وَ تُقَّوِى الْبَدَنَ، وَتَزيدُ فى شَخْمِ الْكُلْيَتَيْنِ، وَ تَسْمِنُ الْبَدَنَ- وسائل الشّيعة: ج 2، ص 65، ح 1499.  حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: موهاى بدن ـ زير بغل و اطراف عورت ـ چنانچه بلند شود سبب قطع و كمبود آب كمر، سستى مفاصل استخوان و ضعف سينه و گلو خواهد شد، استعمال نوره سبب تقويت تمامى آن ها مى باشد. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:43  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات زمين هرگز از حجت خدا خالي نيست قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : إنَّ الاْرْضَ لا تَخُلُو مِنْ حُجَّة، وَ أنَا وَ اللهِ ذلِكَ الْحُجَّةُكافى ج 1 ص 179 ح 9. فرمود: همانا زمين در هيچ موقعيّتى خالى از حجّت خدا نيست و به خدا سوگند كه من خليفه و حجّت خداوند هستم. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:42  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات سه چيز بر نورانيّت چشم مى افزايد قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : ثَلاثَةٌ يَجْلُونَ الْبَصَرَ: النَّظَرُ إلَى الخُضْرَةِ، وَ النَّظَرُ إلَى الْماءِالْجارى، وَ النَّظَرُ إلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِوسائل الشّيعة: ج 5، ص 340، ح 3، محاسن برقى: ص 622، ح 69. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: سه چيز بر نورانيّت چشم مى افزايد: نگاه بر سبزه، نگاه بر آب جارى و نگاه به صورت زيبا. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:42  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات آزمايش مومن با درجه ي ايمان او بالا مي رود قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : ألْمُؤْمِنُ مِثْلُ كَفَّتَىِ الْميزانِ كُلَّما زيدَ فى ايمانِهِ زيدَ فى بَلائِهِتحف العقول: ص 301، بحارالأنوار: ج 78، ص 320، ضمن ح 3. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: مؤمن همانند دو كفّه ترازو است، كه هر چه ايمانش افزوده شود بلاها و آزمايشاتش بيشتر مى گردد. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:41  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات گاهي مصلحت سكوت در برابر پرسش است قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : إنَّما أمِرْتُمْ أنْ تَسْئَلُوا، وَ لَيْسَ عَلَيْنَا الْجَوابُ، إنَّما ذلِكَ إلَيْنامستدرك الوسائل: ج 17، ص 278، ح 35. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: شماها مأمور شده ايد كه ـ از ما اهل بيت رسول الله ـ سؤال كنيد، وليكن جواب و پاسخ آن ها بر ما واجب نيست بلكه اگر مصلحت بود پاسخ مى دهيم وگرنه ساكت مى باشيم. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:41  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات خطر علاقه به رياست قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : ما ذِئْبانِ ضارِبانِ فى غَنَم قَدْ غابَ عَنْهُ رُعاؤُها، بِأضَرَّ فى دينِ مُسْلِم مِنْ حُبِّ الرِّياسَةِوسائل الشّيعة: ج 15، ص 350، ح 1، مستدرك: ج 11، ص 381، ح 1. حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: خطر و ضرر علاقه به رياست براى مسلمان بيش از دو گرگ درّنده اى است، به گله گوسفندى كه چوپان ندارند حمله كنند. به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:40  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات تفاوت در سطح ايمان، تقوي و يقين قالَ الإمام موسى بن جعفر الكاظم (عليه السلام) : الإيمانُ فَوْقَ الاْسْلامِ بِدَرَجَة، وَالتَّقْوى فَوْقَ الإيمانِ بِدَرَجَة، وَ الْيَقينُ فَوْقَ التَّقْوى بِدَرَجَة، وَ ما قُسِّمَ فِى النّاسِ شَيْيءٌ أقَلُّ مِنَ الْيَقينِوافى: ج 4، ص 145، ح 1، بحارالأنوار: ج 67، ص 136، ح 2.حضرت امام موسي كاظم (عليه السلام) فرمود: ايمان، يك درجه از اسلام بالاتر است; تقوى نيز، يك درجه از ايمان بالاتر; يقين، يك درجه از تقوى بالاتر و برتر مى باشد و درجه اى كمتر از مرحله يقين در بين مردم ثمره بخش نخواهد بود.  به نقل از سايت تبيان + نوشته شده در  سه شنبه پانزدهم بهمن 1387ساعت 11:40  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شود امام كاظم علیه السلام فرمودند:  دَعوَةِ الصائِمِ تَستَجابُ عِندَ اِفطارِه دعاى شخص روزه‏دار هنگام افطار مستجاب مى‏شودبحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33به نقل از سايت شهيد آويني  + نوشته شده در  یکشنبه هفتم مهر 1387ساعت 9:37  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات رواياتي از امام موسي كاظم عليه السلام در مورد امام زمان عج امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:خوشا به حال آن شیعیان ما که در غیبت قائم ما به محبت ما تمسک جویند و به ولایت ما استوار، و از دشمنان ما بیزار باشند. آنان از ما و ما از آنان هستیم. ایشان در برابر امامت ما سر تسلیم و رضا نهادند و ما نیز از شیعه بودن آنان راضی و خشنودیم. خوشا بحال آنان، به خدا سوگند که آنان ادامه مطلب + نوشته شده در  دوشنبه بیست و یکم مرداد 1387ساعت 8:9  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات از ما نيست كسي كه نفس خود را هر روز محاسبه نكند،  امام موسي كاظم عليه السلام فرموده اند: « ليس منا من لم يحاسب نفسه في كل يوم فان عمل حسنا استزاده الله و ان عمل سيئا استغفرالله منه و تاب اليه »ترجمه: از ما نيست كسي كه نفس خود را هر روز محاسبه نكند، پس اگر عمل نيكي كرده از خداي تعالي زيادت طلبد و اگر عمل بدي كرده از خداوند طلب مغفرت كند و توبه كند به سوي او. كافي/ جلد چهارم/  باب محاسبه  در طرح محاسبه نفس، هديه به او (عج) شركت كنيد.   + نوشته شده در  جمعه بیست و یکم تیر 1387ساعت 12:10  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات پاداش روزه ي ماه رجب  حضرت موسي بن جعفر عليه السلام فرموده اند: « هر كه يك روز از ماه رجب را روزه بدارد آتش جهنم يكساله راه از او دور مي شود و هركه سه روز را روزه بدارد بهشت او را واجب گردد» و فرموده اند: « رجب نام نهريست در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر هركه يك روز از رجب را روزه دارد البته از آن نهر بياشامد »به نقل از مفاتيح الجنان / در فضيلت و اعمال ماه مبارك رجب     + نوشته شده در  پنجشنبه سیزدهم تیر 1387ساعت 18:19  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات تاثیر نام های نیکو امام کاظم علیه السلام فرموده اند: در خانه ای که نام محمد ، احمد، علی، حسن، حسین، فاطمه باشد فقر وارد نمی شود. العوالم بحرانی/ ج 11/ ص 552 به نقل از کتاب عشق برتر + نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم اسفند 1386ساعت 20:45  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات نام نیکو بر فرزند و سیره اهل بیت امام كاظم عليه‏السلام مى‏فرمايد: "اَوَّلُ مَا يَبَرُّ الرَّجُلُ وَلَدَهُ اَنْ يُسَمِّيهِ بِأِسمٍ حَسَنٍ فَليُحَسِّن اَحَدُكُمُ اسْمَ وَلَدِهِ"؛ نخستين كار نيكى كه شخص براى فرزندش انجام مى‏دهد اين ‏است كه نام نيكو بر او بگذارد. پس شايسته است هر يك از شما نام فرزند خود را نيكو قرار دهد  وسائل الشيعة ، ج15، ص122؛ فروع كافى، ج2، ص86. به نقل از مرکز نشر اعتقادات * همچنين آمده است كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام، با اين ‏كه نام مادر و همسرشان فاطمه عليهاالسلام بود، نام يكى از دختران خود را نيز فاطمه نهادند.( الارشاد، ج1، ص215.) و نيز نگاشته‏اند شدت علاقه به حضرت زهرا عليهاالسلام در اهل‌بيت عليهم‏السلام به گونه‏اى بود كه امام كاظم عليه‏السلام نام چهار دختر خود را فاطمه گذاشتند؛ فاطمه كبرى، فاطمه وسطى، فاطمه صغرى، فاطمه اخرى كه به فواطم اربعه شهرت يافتند.( الارشاد، ج2، ص344؛ بحارالانوار، ج48، ص317؛ تذكرة‏الخواص، ص351.) اين ويژگى در خانواده امام حسين عليه‏السلام نيز ديده مى‏شود و فاطمه كبرى و فاطمه صغرى از دختران او به شمار مى‏روند.( تذكرة الخواص، ص278.) اين در حالى است كه فضاى سركوب شيعيان، بر جامعه حاكم شده بود و رعب و وحشت بر سر آنان كه نام فرزندان خود را على و فاطمه مى‏نهادند، سايه افكنده بود. امام حسين عليه‏السلام نيز در آن فضاى تهديد و ارعاب، دست به مبارزه‏اى آشكار زده و با اين نام‏گذارى به پاسداشت جايگاه و احترام اين دو دُردانه آفرينش بر مى‏خيزند.    + نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم اسفند 1386ساعت 20:44  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات از کار زشت انتقاد کنیم نه از شخص   ما نباید نسبت به خلافکار کینه به دل داشته باشیم، بلکه باید کار خلاف او را به او تذکر دهیم به عبارت دیگر با جهل مبارزه کنیم نه با جاهل، با گناه مبارزه کنیم نه گناهکار . اگر خلافکار احساس کند انسانی منفور و مطرود است هر روز بر تباهی خود می افزاید اما اگر احساس کند که شخصیت دارد و محبوب است و تنها نقطه ضعف او کار خلافش است به راحتی آن را ترک می کند.  شخصی از امام موسی کاظم علیه السلام پرسید: یکی از یاران شما شراب خورده است آیا از او تبری بجوییم؟ امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:از کارش تبری بجویید ( نه از خودش)  بحار ج 27، ص 137  به نقل از کتاب امر به معروف و نهی از منکر حجت الاسلام محسن قرائتی + نوشته شده در  جمعه هفتم دی 1386ساعت 8:8  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات قوی ترین مردم   امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:مَن أرادَ أن یکنَ‌ أقوَی النّاسِ‌ فَلیتَوکل عَلی اللهِهر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید. (بحار الانوار،7 ، ص143) + نوشته شده در  پنجشنبه هشتم آذر 1386ساعت 8:57  توسط یه منتظر که آرزو می کنه منفعل نباشه  |  آرشیو نظرات بهترین عبادت   امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند:أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ‌ إِنتِظارُ‌ الفَرَجِبهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.  از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behzad fatemion بازدید : 261 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:19


سلام الله و سلام ملائکته المقربین والانبیاء والمرسلین بر شما ای گل نرگس...

آقای من مدت زیادی است که دل به دنیا داده بودم و دادم در حدی که تلنگرهای بعضی افراد هم برایم هیچ تاثیری نداشته...
این وبلاگ که متعلق به خود شما است و من هم برای خالی کردن عقده دل و درددل با شما ای محرم دل های تنگ به اینجا امده و مینویسم تا کمی...

آقا به قول سید مهدی آقا!ما حتی به اندازه یکی از دوستانمان منتظر شما نیستیم
و درست میگفت اون بنده خدا که: شما منتظرید که ما برگردیم نه ما منتظر شما آقا جان!

آقا از درد دلم چی بگم براتون!؟
واقعا دید بیشتر انسان ها انقدر کوچک و کم است که وقتی یک نفر رو میبینند که میخنده و مثلا شاد است پیش خود فکر میکنند که جوکر و دلقک است یا کلا هیچ غمی ندارد!

آقا خود شما فرمودیدگ: ما از احوال شما از خودتان آگاه تریم...
من شرمنده روی گل شما هستم که هر موقع به مشکل میخورم در خونه شما رو میزنم
و خودتون میدونید مصداق این ایه هستم:خلق الانسان ضعیفا...
اره! ضعیف که چه ضعیفی هستم من!
من واقعا برای خودم متاسفم که جوونیم رو به جز بعضی مواقع که اونهم لطف شما است (و در خونه مادرتون کار میکنم ) چگونه دارم طی میکنم!!!

آقا به جان ناقابل خودم قسم میخورم
محتاج دعای خیرتان بیش از پیش هستم
 


حتی بهترین دوستانم به اندازه شما حرف دلم رو متوجه نمیشوند...



همه هست آرزويم که ببينم از تورويي
چه زيان تو را که من هم برسم به آرزويي

به کسي جمال خود را ننموده‏اي و بينم
همه جا به هر زباني بود از تو گفتگويي

غم و رنج و درد و محنت، همه مستعد قتلم
تو ببر سر از تن من، ببر از ميانه گويي

به ره تو بس که نالم، ز غم تو بس که جويم
شده‏ام ز ناله نالي، شده‏ام ز مويه مويي

همه ‏خوشدل‏ اين ‏که ‏مطرب، بزند به تار چنگي
من از اين خوشم که چنگي بزنم به تار مويي

چه شود که راه يابد، سوي آب تشنه کامي
چه شود که کام جويد، ز لب تو کام جويي

شود اين که از ترّحم، دمي از سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر، ز تو تر کنم گلويي

بشکست اگر دل من به فداي چشم مستت
سرخمّ مي سلامت، شکند اگر سبويي
همه موسم تفرّج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نه، بنشين کنار جويي

دلم گرفته دوباره برایتان آقا

دوباره آمده بر در گدایتان آقا

میان زندگی عالمی تو تنهایی

و خالی است غریبانه جایتان آقا

پر است گوش من از حرفهای این دنیا

و کر شده است برای صدایتان آقا

بیا و سوخته بال مرا شفایی ده

توان بده بپرم در هوایتان آقا

 به غیر شعر ندارم بضاعتی دیگر

تمام قافیه هایم فدایتان آقا



سلام آقای مهربانی...
میخوام بی مقدمه بگم خیلی برام دعا کنین.به قول بچه ها خیلی خیلی...
میدونم که میدونیدچرا میگم.آخه شما عین الله فی ارضه اید ونمیخوادمن بگم شما برام دعا میکنید
ولی این بار میخوام یه دعای ویژه کنید
میخوام دعا کنید توی این تنهاییم شما رو فراموش نکنم!
فراموش نکنم که خدا و شما همیشه و همه جا و در همه حال من رو می بینید.
دعام کنید آقا!
دعا کنید مشغله های روز مره ام باعث فراموشی شما نشه!
دعا کنید دلم بشه خونه ی شما
خونه ای امن و راحت که هیچ هوای نفسی و وسوسهای از شیطان نتونه بهش وارد بشه
اگر دست خودم باشه حتی اگر شیطون نیاد من میرم دنبالش میگم بیا!
ولی ازتون میخوام کمک کنید که دیگه حتی ذره ای فکر گناه نیفتم و دلم رو خونه شما کنم
آقا تو جامعه ما که خودتون میدونید حفظ ایمان داره کم کم رو به محال بودن میره!
کمکم کنید!من اگر خودم باشم هلاک میشم
نمیگم شیعتون هستم چون نیستم
نمیگم یار و یاورتونم چون اعمالم چنین چیزی رو تایید نمیکنه
ولی میگم محب تون ام و دوستتون دارم
اقا جون کمکم کنین راهی که خلاف رضای خدا و شما است نرم
و لحظه ای از یاد خدا غافل نباشم
آقا.............. دعایم کنید

 







 


 
تاريخ : شنبه بیست و هشتم اردیبهشت 1392 | 15:32 | نویسنده : بهزاد





 
تاريخ : شنبه بیست و هشتم اردیبهشت 1392 | 15:25 | نویسنده : بهزاد



 

از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : اقا جان دلم گرفته, نویسنده : behzad fatemion بازدید : 233 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:08

اهمیت و فضیلت آیة الکرسی


حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: بر مسلمان لازم است که شب را به پایان نیاورد مگر آنکه آیة‌الکرسی را بخواند و اگر می‌دانستید که آیة‌الکرسی چیست و در آن چیست، هرگز آن را رها نمی‌کردید.


آیة‌الکرسی نام یک آیه است که با الله لا اله الا هو الحی القیوم آغاز و با هو العلی العظیم پایان می‌یابد و دو آیه بعد از آن جزء آیة‌الکرسی نمی‌باشد، هر چند در برخی از موارد به خواندن آن‌ها همراه آیة‌الکرسی تاکید شده است.



فضیلت و عظمت :

رسول اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه‌السلام فرمودند: "قرآن کلامی برتر و بزرگ است و سوره بقره، سید قرآن و آیة‌الکرسی سید بقره است. ". سپس فرمودند: "آیة‌الکرسی از گنجینه‌ای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین عطائی نشده است. "

سفارش به خواندن آیة‌الکرسی در روایات :

حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: بر مسلمان لازم است که شب را به پایان نیاورد مگر آنکه آیة‌الکرسی را بخواند و اگر می‌دانستید که آیة‌الکرسی چیست و در آن چیست، هرگز آن را رها نمی‌کردید.


پیامبر به من فرمود: "آیة‌الکرسی " از گنجینه‌ای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین عطائی نشده است.


 سپس حضرت فرمود: "از وقتی این مطلب را از پیامبر صلی الله علیه واله شنیدم، در تمام شب‌ها آن را خواندم و هرگز آن را ترک نکردم. " سپس فرمودند: "هر شب در سه وقت آیة‌الکرسی را می‌خوانم.  "2   


همچنین حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: پیامبر صلی الله علیه واله مرا خواست و فرمود: آنگاه که به بستر خواب رفتی بسیار استغفار کن و صلوات بفرست و زیاد قل هو الله احد (سوره توحید) را بخوان که نور قرآن است و بر تو باد به قرائت آیة‌الکرسی که در هر حرف آن هزار برکت و هزار رحمت است.3


امام باقر علیه‌السلام فرمودند: هر کسی در پی وضو گرفتن، آیة‌الکرسی بخواند، خداوند ثواب چهل سال عبادت به وی عطا کند و ...4


پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: آنگاه که از منزل در پی حاجتی بیرون شدی آیة‌الکرسی تلاوت کن، زیرا موجب برآورده شدن حاجت می‌باشد.5


امام حسن عسگری علیه‌السلام فرمودند: آنگاه که در سفر احتمال خطر دادی، قبل از سفر سوره‌های حمد، معوذتین، آیة‌الکرسی و قدر را بخوان.6


امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: هر وقت خواستی سفر کنی با میمنت است، به شرط اینکه قبل از آن صدقه بدهی و آیة‌الکرسی بخوانی.7


امام موسی بن جعفر علیه‌السلام فرمودند: هر فردی که می‌خواهد سفر کند به طرف در بایستد و سه آیة‌الکرسی به طرف راست، چپ و مقابل خود بخواند و این موجب حفظ و دفع بدی‌ها و پریشانی می‌شود.8


پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمودند: هر وقت شخص آیة‌الکرسی بخواند و بر اهل قبور اهداء کند، خداوند از هر حرف آن، ملکی می‌آفریند که تا قیامت برای آن شخص تسبیح می‌کند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه واله درباره آیة‌الکرسی فرمودند: "در خانه آیة‌الکرسی بخوانید که شیطان به شما نزدیک نمی‌شود. "9



الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُ هُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ عِندَهُ إ لا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وِ ماخَلفَهُم وَ لا یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُر سِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض ولا یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم(255)


 لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها والله سَمِیعٌ عَلِیمٌ(256)


الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُ هُمُ الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هُم فِیها خالِدُونَ (257)

از علی اموز اخلاص عمل...
ما را در سایت از علی اموز اخلاص عمل دنبال می کنید

برچسب : ایت الکرسی, نویسنده : behzad fatemion بازدید : 281 تاريخ : دوشنبه 30 ارديبهشت 1392 ساعت: 15:03